عوامل مؤثر در تربیت
عوامل مؤثر در تربیت
این عوامل به دو دسته کلى؛ عوامل انسانى و غیر انسانى تقسیم مىشوند.
منظور از عوامل غیر انسانى؛ عوامل جغرافیایى، طبیعى و غیره مىباشد.
عوامل انسانى مؤثر در تربیت عبارتند از:
الف)مادر ب)پدر ج)خواهر و برادر بزرگتر د)معلم و اعضاى مدرسه ه)دوستان و معاشران و)افراد اجتماع ز)خویشان و بستگان ح)و رهبران اجتماع که به اختصار به توضیح و تبیین آنها مىپردازیم:
الف)مادر
مادر هم از نظر وراثت و هم محیط به دلیل آنکه کودک مدت زمان بیشترى با او است تأثیر بسزایى بر فرزند خواهد داشت. از طریق وراثت، برخى از صفات ارثى از طریق ژنهاى مادر به کودک منتقل مىشود و همچنین فرزند نه ماه در رحم مادر قرار دارد که غذاى مادر، سلامتى یا بیمارى او بر کودک اثرگذار خواهد بود.
پس از تولد نیز کودک مدتها در آغوش مادر است و اولین کلمات را مادر به او یاد مىدهد.
ب)پدر
پدر از نظر کودک مظهر قانون و عدل و انصاف است و مىتواند پناهگاه خوبى براى خانواده باشد. مشى پدر، مهر و انصاف و نیز ظلم و ستم و قدرت پدر در رفتار و آیندهاش اثر مىگذارد.
توجه به پاکزادگى فرزند یکى از بهترین راههاى حفظ انتساب فرزند به پدر و دقت کامل در این باره است، چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید:«آنان را به انتساب به پدرشان بخوان.»
دنیاى غرب گاهى انتساب فرزند به مادر را هم کافى مىداند و از نظرتربیت صحیح گرفتار دشوارىهاى اساسى است و راز عدم دلبستگى فرزندان به خانواده و عدم محبت لازم خانواده به ویژه پدر به فرزندان را مىتوان در همین مسئله جویا شد که آثار منفى بىشمارى را در زندگى پدر و فرزند، به ارمغان مىآورد و نتایج منفى آن در زندگى دو طرف، انکارناشدنى است.
ج)خواهر و برادر بزرگتر
اگر در خانهاى کودک 3 یا 4 سالهاى باشد و نوزادى به دنیا آید، چون توجه پدر و مادر بیشتر به سمت نوزاد است در کودک این احساس به وجود مىآید که بین او و نوزاد تازه متولد شده تبعیض قرار دادهاند و این تصور در او اثر سویى خواهد گذاشت. بنابراین بایستى قبل از اینکه نوزاد به دنیا بیاید کودک را آماده نمود و همچنین پیش او به نوزاد زیاد توجه ننمود و در ضمن برخى از مسئولیتهاى نوزاد را به کودک بزرگتر داد و از طریق مهر و محبت به کودک بزرگتر، دوستى را بین آنان تقویت کرد.
و در این باره تبعیض و تفاوتى میان فرزندان نگذاریم و همه را به یک اندازه دوست بداریم.
د) معلم و اعضاى مدرسه؛
مدرسه خانه دوم کودک است. اخلاق و رفتار معلم، طرز فکر او، سطح فرهنگى و غیره همه در کودک تأثیرگذار است. اگر معلم از نظر دینى و مذهبى و نیز نحوه صحیح رفتار و آداب معاشرت دچار مشکل باشد، کودک نیز از او تأثیر منفى مىگیرد.
ه) معاشران
معاشران گروهى هستند که ممکن است همسن کودک یا بزرگتر از او باشند ولى با او رفت و آمد مىکنند. با هم بازى مىکنند و در مدرسه کنار هم مىنشینند. بررسىها نشان مىدهد که کودکان تحت تأثیر معاشران قرار مىگیرند و حتى این تأثیر در سه مورد بیشتر از والدین است.
1ـ زمانى که خانواده از محلى به محل دیگر کوچ مىکند.
2ـ زمانى که کودک در مرز نوجوانى و بلوغ قرار مىگیرد.
3ـ مواقعى که در خانواده آشفتگى و درگیرى وجود دارد.
و افراد اجتماع
در روابطى که کودک (فرزند) با افراد اجتماع دارد، از آنها تأثیر مىگیرد و اگر آنها افراد سالمى باشند تأثیرى که کودک مىگیرد درست و اگر بالعکس باشد تأثیر منفى در پى خواهد داشت.
ز) خویشان و بستگان
برخى مواقع بستگان ممکن است تأثیر بیشترى نسبت به والدین بر فرزند داشته باشند مثلاً دایى، عمو، خاله، عمه و غیره. به دلیل آنکه گاهى تحصیلات بالاترى دارند، سطح اقتصادى آنان بالاتر است، موقعیت اجتماعى برترى دارند و دلایل دیگر ممکن است تأثیرگذارتر بر کودک باشند.
ح) رهبران اجتماع
منظور از رهبران اجتماع کسانى هستند که در جامعه نقش مهمى را ایفا مىکنند. و امور مختلف مردم به وسیله آنها هدایت مىشود مانند پلیس، اگر کودک از یک پلیس تخلفى را ببیند روشن است که نسبت به پلیس و جامعه بدبین مىشود.
شأن و مقام پدر
زحماتى که هر پدرى متقبل مىشود، از یک سو وظیفه دینى و از سوى دیگر وظیفه اخلاقى است. از نظر دینى کودکان بر گردن پدر حقوقى دارند. که در منابع دینى مفصل بیان شده است. از نظر اخلاقى نیز کودکان در حقیقت همانند مهمانهایى هستند که به دعوت پدر و مادر بر سر این سفره که همان خانواده است حاضر شدهاند. حالا که حضور پیدا کردهاند، پدر بیش از همه وظیفه دارد از این مهمانها بخوبى و به وجه شایسته و نیک پذیرایى کند. رسول گرامى(ص) فرمودند:
«الکاد على عیاله کالمجاهد فى سبیلاللّه؛ آن کس که براى خانوادهاش تلاش کند، همانند مجاهد نستوه و در حال جهاد است» جهاد کردن فقط در هنگام نبرد و جنگ نمىباشد. بلکه تلاشى که پدر براى کسب لقمه حلال براى خانوادهاش انجام مىدهد نیز مانند جهاد است و خداوند اجرى که به مجاهدین فى سبیلاللّه مىدهد همان اجر را به پدر نیز مىدهد. امیرالمومنین على(ع) فرمودند:«لقمه حرام و ناپاک را به خانه نبرید.»
یک پدر نمونه، پدرى است ک افزون بر آموزش اخلاق و رفتار خوب به فرزندان بتواند روزى خانوادهاش را نیز از راه حلال به دست آورد. زیرا این روزى حلال در سرنوشت فرزندان بسیار مؤثر است. اگر دعایى را که فرزندان مىکنند، برآورده شود تا حد زیادى در اثر همین روزى حلالى است که پدر برایشان آورده است و لذا فرزندان همیشه باید قدردان چنین پدرى باشند.
اسلام و احترام پدر
اسلام براى پدرانى که وظیفه خود را به درستى انجام مىدهند، ارزش و احترام خاصى قائل است. این ارزش و احترام به حدى است که در آیات قرآن پس از انجام وظیفه عبادت و احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از لزوم احترام به والدین یاد شده است.
و لذا بر فرزندان لازم است که حکم پدر را رعایت کنند و بدون اجازه او، جز در واجبات کارى انجام ندهند. همچنین فرزندان وظیفه دارند بال رحمت و عنایت خود را در زیر پاى پدر و مادر بگسترانند و با دلسوزى و محبت در همه حال رعایت احترام آنها را داشته باشند. و از هر کارى که موجب تکدر خاطر آنها مىشود حتى گفتن «اف» به شدت پرهیز کنند.
تصور کودک از پدر
طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگى شدیدا وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود مىداند. به تدریج که کودک وارد دو ماهگى مىشود، پدر وارد زندگى و ذهن و تصور او مىشود. کودک این را در مىیابد که پدر براى او پناهگاه است، معلم است، رهبر و قانونگذار است. تصور اینکه پدر از مادر کم اهمیتتر است از جهاتى درست است اما در مواردى نیز نقش پدر مهمتر از مادر مىباشد. تجسم عالم شعور، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه پدران است و طفل پدر را به اینگونه مىشناسد کودک به تدریج که بزرگتر مىشود تصوراتى از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پر و بال مىدهد. از جمله تصوراتى که کودک از پدر خود دارد عبارتند از: الف) چهره برجسته خانواده
ب)همانندى با پدر
ج) ضامن رفع نیازها
د) عامل تأمین امنیت
ه) مرکز دانایى و اندیشه
الف) چهره برجسته خانواده
در روانشناسى کودک و نیز اصول و مبانى تربیت فرزندان تصریح شده است که کودک در سن 3 ـ 2 سالگى پدر را بزرگترین شخصیت و عاقلترین افراد مىداند. اگر کسى علیه پدر چیزى بگوید، او از پدر خود دفاع مىکند. کودک در خانه با پدر رفتارى رسمى دارد و بیشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار مىکند.
ب) همانندى با پدر
از نظر روانشناسان، کودک 6 ـ 3 ساله مخصوصا پسر بچهها پدر را الگوى خود قرار مىدهند. پدر از نظر کودک سمبل قدرت است. ضامن خانواده است و همه آرزوى کودک این است که مثل پدر باشد.
ج) ضامن رفع نیازها
پدر از نظر کودک ضامن رفع نیازهاست. هر چیزى را که اعضاى خانواده احتیاج دارند، پدر تهیه مىکند. کودک در سایه پدر، نیکو پرورش مىیابد. هر چقدر سن کودک بیشتر شود، دید او نسبت به توانمندى و ضمانت پدر بیشتر مىشود به طورى که در سنین نوجوانى مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمین زندگى مىداند.
د) عامل تأمین امنیت
اگر خطرى براى کودک پیش آید در سنین خردسالى به مادر پناه مىبرد ولى از حدود چهار سالگى به بعد نوعا به پدرش پناه مىبرد و او را پناهگاه خود مىداند.
ه) مرکز دانایى و اندیشه
پدر نماینده دنیاى خارج کودک است، مرکز دانایى و آگاهى است. کودک گمان دارد که پدرش در همه اصول و قواعد داناست. حتى کودکانى که نسبت به پدر دید منفى دارند باز هم در باره پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسین مىکنند.
حق تربیت فرزند
خانواده محیطى است که کودک به ناچار باید در آن زندگى کند. ضوابطى که در خانه حکم فرماست، بر کودک تحمیل شده و او باید آنها را بپذیرد. تربیت کودک مهمترین حق او در قلمرو زندگى مىباشد. پدر در رابطه با تربیت کودک مسئولیت مستقیم دارد. باید فرزند را به گونهاى پرورش دهد که آراسته به اخلاق و رفتار اسلامى شود در آینده براى جامعه مفید واقع گردد.
وظایف اساسى پدر
یک پدر نمونه و شایسته داراى وظایف اساسى زیادى است که در اینجا به سه وظیفه مهم اشاره مىکنیم:
1) مدیریت صحیح زندگى و تعیین خطمشى و نظام آن.
2) تأمین نیازهاى اعضاى خانواده.
3) مسئولیت تربیت فرزندان.
اساس و دامنه حقوق کودک
روشن شد که پدر در رابطه با کودک مسئول است. مسئول سلامت جسم، روان، ذهن و غیره پس لازم است او را نیکو پرورش دهد، نیکو ادب کند و براى فرزندان هیچ خدمت و سرمایه و هیچ بخشى بهتر از ادب و تربیت صحیح اسلامى نیست. چنانکه براى پدر و مادر نیز هیچ وظیفهاى مهمتر از این نیست در دامنه حقوق مهم و اساسى فرزندان مىتوان موارد زیر را نام برد:
1) حق آموزش
2) حق پرورش
3) و سایر حقوق
دامنه پرورش نیز بسیار وسیع است و شامل همه ابعاد وجودى انسان مىگردد.
1) پرورش بدن
2) پرورش ذهن
3) پرورش روان و ...
در جنبه بدن، والدین وظیفه دارند در جهت رشد و پرورش بدن فرزندان خود و نیز شادابى و سلامت آنان و محافظت از بیمارىها و غیره بکوشند و از هیچ تلاشى در این جهت فروگذار نکنند.
در جنبه ذهن: والدین وظیفه پرورش ذهن، تخیل، هوش فرزندان را به عهده دارند. مسئله پرورش ذهن و شکوفا ساختن استعدادها اگر از رشد و سلامت جسم مهمتر نباشد مسلم کمتر نیست والدین با شیوههاى درست باید بکوشند همه امکانات خود را در جهت بالندگى هوش و استعداد فرزندان خود بکار گیرند.
همچنین والدین وظیفه دارند به پرورش روح و روان کودکتان توجه کنند مسائل مربوط به اندیشههاى عالى و ملکات و فضایل اخلاقى و ارزشهاى متعالى اسلام مثل ایثار، عدالت و غیره را به کودک یاد دهند.
تعلیم و تربیت
یکى از حقوق فرزندان، تعلیم و تربیت است. قلب و روح هر کودکى که متولد مىشود همچون آینهاى زلال و شفاف است. پدر و مادر مىتوانند با تربیت صحیح، فرزندان را به سعادت برسانند و مواظب این باشند که فرزندان با عناصر نایاب آشنا نشوند. خداوند در سوره روم آیه 30 مىفرماید: «... فطرتاللّه التى فطرالناس علیها ...؛ خداوند مردم را براساس فطرت خدایى آفریده است.» بنا بر فطرت توحیدى، سعادت و هدایت در وجود طفل به ودیعه نهاده شده است و والدین گرامى نباید اجازه دهند که این فطرت از مسیر اصلى خویش که همان سعادت و هدایت است خارج شود. در روایات وارد شده که حق فرزند بر پدر این است که نام نیک برایش انتخاب کند و او را خوب تربیت کند و به او قرآن یاد دهد.
البته پدر در رابطه با فرزند داراى وظایف و مسئولیتهاى فراوان دیگرى هم مىباشد از جمله: پرورش مذهبى که عاملى مهمى براى سعادت افراد و بازدارنده آنان از عوامل خلاف و بزهکارى است. پدر باید شوق به کمال را در نهاد فرزندان قرار داده و موجبات تثبیت آن را فراهم کند. پدر در صورتى که مىتواند باید از راه عرضه عقاید و افکار اسلام فرزندان خود را با آداب دینى آگاه نمایند و با عملکرد خود، فرزندان را متدین بار آورد. و در صورتى که نمىتواند از عالمان و معلمان و مربیان خوب و مراکز آموزشى شایسته کمک بگیرد. روشن است که پدر در این زمینه مسئولیت سنگینىترى را بر عهده دارد و غفلت و سهلانگارى او در مورد رفتار فرزندان در آینده مشکلساز خواهد بود. اگر پدرى پایبند به اصول مذهبى باشد نوعا فرزندش نیز مقید به اصول مذهبى مىشود ولى اگر پدرى لاابالى باشد و انتظار داشته باشد که فرزندانش پایبند به اصول ارزشى و اخلاقى باشد، این امکانپذیر نیست و انتظار بىجایى است زیرا فرزندان از پدر و مادر الگوبردارى مىکنند. وقتى الگوهایشان نامناسب باشند، مسلما راهشان صراط مستقیم نخواهد بود. التبه در همه موارد این چنین نیست و گاهى ممکن است فرزند خود این اراده را داشته باشد که در صراط مستقیم قدم بردارد و با توکل به خدا و استقامت و اراده محکم در این راه قدم بگذارد و موفق هم شود.
رشد فرهنگى
آگاهىهاى لازم و پرورش فرهنگى فرزندان نیز از وظایف والدین، است. والدین معلم و راهنماى فرزنداند. هم در خانه، همه اطلاعات مورد نیاز را به کودکان مىدهند و هم وقتى به مدرسه مىروند، به ترمیم نقصها و جبران کمبودها در این رابطه مىپردازند.
معرفى و توضیح فلسفه زندگى
اگر پدر همه فکر و ذکر خود را صرف رفع نیازهاى جسمى کودک کند، وظیفه خود را ادا نکرده است. از وظایف عمده و اساسى پدر این است که به فرزند خود کمک کند تا هدف زندگىاش را بشناسد و براى اعمال و رفتارش دلایلى بیابد تا بداند که چرا زنده است؟ چرا مىمیرد؟ مشکلات چیست و چگونه مىتوان آنها را حل کرد.
نقش اجتماعى و اخلاقى پدر
انسان موجودى اجتماعى است. به این معنا که در اجتماع زندگى مىکند و در آنجا به مرحله رشد و کمال مىرسد. اجتماع و فرهنگ در او مؤثر است و او مىتواند تا حدود زیادى در اجتماع تأثیرگذار باشد. در آن تحول ایجاد کند. در سنین کودکى هیچ چیز بهتر از آموزش عملى نیست. پدر وظیفه دارد از راه عمل کردن به کودک یاد دهد که چگونه باشد و به چه صورتى عمل کند. در مواردى مىتواند از داستانها و قصهها استفاده کند و به صورت غیر مستقیم فرزندان را آموزش دهد و گاهى نیز مىتواند به صورت مستقیم آموزش دهد. توجه با این نکته ضرورى است که راه آموزش در سنین مختلف یکى نیست. راه آموزش در خردسالان باید از طریق جملات کوتاه باشد و در پایان دوره کودکى مىتوان آموزش را با عمل، آمیخته کرد.
دانستنىهاى اقتصادى و مالى
مسئله اقتصاد از مسائل مهم حیات انسان و از ضرورتهاى زندگى است. اهمیت اقتصاد در زندگى و سرنوشت آدمى ضرورى است و چه مناسب است که پدر از همان کودکى به پایهگذارى و ایجاد شوق در این زمینه در کودک بپردازد. تا در دوران جوانى سر باز نزند. فرزندان که به تدریج بزرگ مىشوند باید با شغل پدر آشنا شوند و شغل پدر باید براساس ارزش و تقوایى که در آن وجود دارد مورد بررسى قرار گیرد. نه براساس مقام و درآمد و این خود درسى براى فرزندان مىباشد. از مسائل مهم در جنبه اقتصاد و تربیت اقتصادى آموزش ارزش پول و هدف و مقصد به دست آوردن آن است و کودک باید بداند که در سایه چه مقدار از کار و تلاش مىتوان چه مقدار پول را دریافت کرد و با آن تا چه حد مىتوان خرید کرد. همچنین لازم است که از همان کودکى انفاق کردن را به کودک یاد داد. در روایات اسلامى آمده است که اگر قصد دارى انفاقى را انجام دهى به دست کودک خود بده که او با دست خود آن را به فقیر و مستمند بدهد. اخلاق انفاق، از کودکى باید در ذهن فرزند القا شود و انفاق را منت نداند و اگر به فقیرى چیزى بخشد خود را از فقیر طلبکار نداند.
در محیط خانواده، دلسوزى به فقرا، خیرخواهى براى آنان، مشارکت در امورات مربوط به آنها و غیره باید مورد عنایت و نظر باشد و هر کسى در هر سطح اقتصادى که باشد باید به میزان توانایىاش انفاق و احسان داشته باشد.
روشهاى عملى در تربیت
از روشهاى تربیتى قرآن این است که الگوها را معرفى مىکند.
«لقد کان لکم فى رسولاللّه اسوه حسنه لمن کان یرجوااللّه و الیوم الاخر و ذکراللّه کثیرا» اولین الگو در تربیت فرزندان، پدر و مادر هستند. اگر والدین معتقد به اجراى احکام الهى باشند بهترین تأثیر را خواهند داشت. امام کاظم(ع) فرمودند: «رفتار کودکان در اثر رفتار درست والدین محفوظ مىماند».
حفظ کرامت نفس فرزندان
عقیده روانشناسان این است که با احترام و محبت به کودک، بسیارى از مشکلات کودک حل خواهد شد. نباید کودک را در مقابل دیگران کوچک شمرد یا تنبیه کرد و براى انجام خطاها ملامت نمود.
لازم است والدین به هنگام پشیمانى فرزند از خطا، عذرش را بپذیرند و بىسبب او را تنبیه نکنند. بلکه با تشویق و صبر آنها را به صلاح دعوت کنند.
و نکته آخر آنکه یک اصل کلى وجود دارد و آن این است که والدین ابتدا باید خویشتن راتربیت کنند. اگر والدین خودشان داراى صفات نکوهیده باشند، نمىتوانند در فرزندشان، صفات پسندیده را به وجود آورند. قرآن در این باره مىگوید: «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون» آیا شما مردم را به نیکى امر مىکنید، در حالى که خویشتن را فراموش کردهاید. فرزندان ما هر گونه که باشند خوشرفتار یا بدرفتار، راستگو یا دروغگو، حسود یا خیرخواه همه این صفات را از پدر و مادر خود کسب کردهاند.
وبتون خیلی جالب بود خوشحال میشوم به ما هم سری بزنید