خانواده سالم = زندگی سالم

سبک زندگی اسلامی

خانواده سالم = زندگی سالم

سبک زندگی اسلامی

خانواده سالم = زندگی سالم
وبلاگ شخصی یعقوب ایزدپناه
💖 کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است 💖
💠خانواده سالم = زندگی سالم💠
🌷 قالب عددی 🌷
💖در پیام رسان سروش دنبال کنید 👇👇👇
sapp.ir/khanevadeysalem
نویسندگان
پیوندها
آخرین نظرات
۲۱ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۲۴

مقام پدر و مادر در اسلام

مقام پدر و مادر در اسلام

مقدمه

حمد و سپاس، آفریدگاری را سزاست که جهان آفرینش را هماهنگ با احتیاجات و نیازهای انسانها سامان داده و با تدبیر حکیمانه خود، آن را تنظیم نموده است.

درود و تحیاتِ بی پایان، بر بزرگترین معلّم و مربّی عالم بشریت، رسول معظّم و پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که با وحی الهی و کتاب آسمانی، انسانها را هدایت کرد و به صراط مستقیم فراخواند و با فرهنگ غنی اسلامی آشنا نمود؛ و درود بی پایان بر ائمّه هدی و امامان بر حق علیهم السلام که همواره توجّه جامعه بشری را به احکام همیشه جاوید متعالی اسلام معطوف ساخته و در تمام عصرها مردم را با زندگی دنیوی و اخروی اصیل اسلام آشنا نموده اند.

موضوع مقام والدین و حقوق آنان، از دیرباز مورد توجّه پیشوایان علم و دین بوده و در این زمینه، مباحث زیادی از سوی علما و دانشمندان هر دوره به رشته تحریر در آمده است. کتابی که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، شامل دو بخش است:

بخش اوّل، شامل بیان مقام پدر و مادر در اسلام است و صرفا مسائلی را مطرح می سازد که درباره مقام و منزلت پدر و مادر از نظر قرآن و روایات است.

بخش دوم، شامل مسائل مربوط به حقوق پدر و مادر نسبت به فرزندان و همچنین حقوق فرزندان نسبت به والدین و مطالب مربوط به عقوق والدین و احکام اولاد است که روی هم رفته، این بخش به گونه ای تنظیم شده است که می تواند پاره ای از مسائل تربیتی را هم ارائه دهد و بنمایاند که والدین در تربیت فرزندان، چه وظایفی را بر عهده دارند.

اهمّیت این بحث به اندازه ای است که خداوند متعال در بیش از 23 آیه در قرآن مجید، صراحتا و یا به طور ضمنی فرزندان را به احسان و نیکی نسبت به پدر و مادر، امر نموده است:

وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْسانا.(1)

پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید.

خداوند متعال در این آیه شریف، بعد از اصل توحید (که از اساسی ترین اصول اسلام است)، به یکی دیگر از تعلیمات انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. خداوند در آیه ای دیگر می فرماید:

وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْنا.(2)

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.

همان طور که ملاحظه می شود، احسان و تکریم به پدر و مادر، یک قانون کلّی برای تمام انسانهاست که این قانون، مخصوص دسته یا گروه خاصّی نیست.

و نیز در گفتار و بیانات زیادی که از ائمّه معصومین علیهم السلام نقل شده، به فرزندان سفارش زیادی درباره نیکی به والدین شده است و لذّت زندگی و رونق نظام خانواده در خدمت به والدین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

نظر الولد الی والدیه حبّا لهما عبادة.(3)

نگاه با محبّت و دوستانه به پدر و مادر، عبادت است.

اهمّیت این عمل، به قدری است که بزرگترین واجب شمرده شده است و همچنین باعث افزایش عمر و زیادی روزی دانسته شده است و در دنیا موجب راحتی انسان و خشنودی خداوند و به هنگام مرگ، باعث راحت جان دادن و در آخرت، سپر آتش جهنّم و سبب رحمت خداوند است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

رحم اللّه امرءً أعان والده علی برّه.(4)

خداوند، رحمت کند کسی را که پدرش را بر نیکی، کمک کند.

این مجموعه را به خوانندگان محترم، بویژه به جوانان عزیز تقدیم می کنیم و خداوند متعال را شکر می نماییم که توفیق عنایت فرمود تا با استفاده از آیات و روایاتی چند، به مقام و منزلت پدر و مادر در اسلام، نظری داشته باشیم.

به امید آنکه این نوشتار، مورد رضای حق قرار بگیرد و ذخیره ای باشد برای «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَی اللّه بِقَلْبٍ سَلیمٍ».(5)

در اینجا لازم می دانیم از مسئول محترم مؤسسه انتشارات میثم تمّار و دیگر عزیزانی که در آماده سازی این کتاب ما را یاری کرده اند، تشکر نماییم.

هیجدهم ذی حجّه 1420 - عید سعید غدیر خم

زین العابدین احمدی - حسنعلی احمدی

بخش اوّل: نیکی به پدر و مادر

دین مبین اسلام، برای زنده ماندن ملّتها همبستگی خاصّی را بین افراد آنها لازم دانسته است و از افراد جامعه، نسبت به پدر و مادر که شعاع بستگی انسان به آنها نزدیک تر است، بیشتر سفارش شده است.

پروردگار عالم در وجود فرزندان، عاطفه و علاقه خاصّی نسبت به والدین قرار داده است. این علاقه خاص را ممکن نیست که بتوان از انسان سلب نمود و خداوند در آیات قرآن، به محبّت فرزندان نسبت به پدر و مادر، سفارش نموده است.

هیچ فداکاری یی بالاتر از خدمت نسبت به پدر و مادر نیست و خدمت به آنان بزرگترین خدمتی است که فرد می تواند درباره کسی انجام دهد.

در کشورهای غیراسلامی، بر اثر کم بودن عواطف، فرزندان بعد از بلوغ، محیط خانواده را ترک می کنند و جدا از پدر و مادر زندگی می کنند و این چنین زندگی یی، کانون خانواده ها را سرد نموده است و گاه زمانی طولانی، پدران و مادران روی فرزندان خود را نمی بینند. لذا سپردن فرزندان به کودکستان(6) و یا محیطهای دیگر، ریشه عواطف را می سوزاند و از رشد و نموّ آنها جلوگیری می کند.

متأسفانه می بینیم که بعضی از جوانان، پدر و مادر پیرِ خود را مزاحم و دست و پا گیرِ زندگی خویش می بینند و سعی در دور شدن از آنها دارند.

در قطب مخالف این بی حرمتی ها افرادی بوده اند و هستند که در سایه تربیت قرآنی، حتی والدین خود را در سنین پیری بهتر از فرزندان خود نگه می دارند که این خود، یک نوعی از احساسات و عواطف الهی است. حتی این روابط پس از مرگ هم با انسان همراه است و از پرجوش ترین احساسات انسانی، روابط والدین و اولاد است و همه اینها بدون جلب منفعت است،(7) و همین ویژگی است که قداست خاصّی به این علاقه می بخشد.

هر چند فرزندان نمی توانند حق احترام به پدر و مادر را ادا کنند؛ ولی باید به مقدار امکان، سعی کنند تا رضایت آنها را که رضای الهی است، کسب کنند.

سیمای والدین در قرآن

اکنون برای روشن شدن چهره فروزانِ والدین، قبل از هر چیز دستِ مدد به سوی قرآن دراز می کنیم؛ همان کتابی که رهگشای زندگی انسانها در دنیاست و اگر مسلمانان در تمام امور، چه فرهنگی و چه اقتصادی یا امور دیگر، قرآن را سرلوحه زندگی خود قرار بدهند، از سعادت دنیا و آخرت برخوردار خواهند شد.

قرآن مجید، در آیات متعددی دستور می دهد که به والدین نیکی کنیم که همه اینها به مقام والای والدین اشاره دارد. اینک به برخی از این آیات اشاره می کنیم.

1 - وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی...(8)

و به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان، نیکی کنید.

احسان به پدر و مادر بعد از پرستش خداوند

اینکه بعد از امر به عبادت خداوند، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است، به چند جهت است.

اوّل نعمتهای خداوند، بالاترین نعمتها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر، سبب وجود فرزند هستند.

دوم خداوند، مؤثّر واقعی و حقیقی در وجود انسان است و پدر و مادر به حسب ظاهر در وجود او مؤثّرند. در جایی که مؤثّر حقیقی ذکر شده است، بعد از آن، مؤثّر ظاهری ذکر می شود.

سوم خداوند، در مقابل نعمتهایش از بنده اش چیزی نمی خواهد. پدر و مادر هم در مقابل نعمت خود، از فرزند چیزی طلب نمی کنند؛ حتی پدر و مادر غیر مسلمان به فرزند خود مهربانی می کنند. لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است.

چهارم خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمی کند؛ اگر چه بنده دارای گناهان زیاد باشد؛ همچنین پدر و مادر، فداکاری های خود را از فرزند دریغ نمی دارند، اگر چه به آنها بد کرده باشد.

پنجم پدر مهربان، در مال فرزند تصرف می کند تا سود بیشتری عاید فرزندش شود و از ضایع شدن مال او جلوگیری می کند. خداوند نیز اعمال عبادی بنده اش را از آفت دور می سازد و زیاد می کند و اعمال فانی او را جاودانی می سازد.

ششم نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت پدر و مادر است و با دلیل و برهان، ثابت می شود؛ امّا نعمت والدین از جهت ضرورت، معلوم و مشهود است؛ امّا در مقایسه به نسبتِ نعمت خداوند، کم است.(9)

2 - وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(10)

و خداوند را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید.

خداوند متعال، نخست، مردم را به عبادت و بندگی پروردگار، دعوت می کند. سپس به حقّ پدر و مادر اشاره می کند که نسبت به آنها نیکی کنید.

حقّ پدر و مادر، از مسائلی است که در قرآن مجید، بسیار روی آن تکیه شده است و در چند مورد، در قرآن بعد از دعوت به توحید قرار گرفته است.

از این تعبیرهای مکرّر استفاده می شود که میان این دو، ارتباط و پیوندی است؛ چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اوّل، از ناحیه خداست و در مراحل بعد به پدر و مادر بر می گردد. پس ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست.

3 - ألاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(11)

چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید.

پروردگار عالم، از تحریم شرک شروع کرده است که در واقع، سرچشمه همه مفاسد اجتماعی و محرّمات الهی است و بعد بلافاصله، بعد از مبارزه با شرک، حقّ پدر و مادر در دستورهای اسلامی آمده است. در این آیه به جای تحریمِ آزار پدر و مادر (که هماهنگ با سایر تحریمهای این آیه است) موضوع احسان و نیکی کردن ذکر شده؛ و جالب تر اینکه کلمه احسان به وسیله «ب» متعدی شده و آمده: و «بالوالدین احسانا» که معنای آن، نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است. این آیه تأکید می کند که موضوع نیکی به پدر و مادر، آن قدر اهمّیت دارد که شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام شود.

4 - وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(12)

پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید.

در این آیه هم خداوند متعال بعد از فراخواندن به اصل توحید، به یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. که «قضی»، مفهوم مؤکدتری از «امر» دارد و فرمان قطعی و محکم را می رساند و قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تأکیدی است بر اهمّیت این دستور اسلامی.

مطلق بودن احسان که هرگونه نیکی را در برمی گیرد و همچنین اطلاق والدین که مسلمان و کافر را شامل می شود، اینها همه تأکید در این مسئله را می رساند و نکره بودن احسان در این گونه موارد (احساناً) برای بیان عظمت آیه می آید. قرطبی در تفسیر خود، در ذیل آیه شریفه 23 سوره اسراء شانزده مسئله را بیان کرده که ما بعضی از آنها را به طور اختصار بیان می کنیم:

1 - کلمه «قضی» در آیه به معنای امر و لزوم و وجوب است. پس «قضی» به معنای امر است و خداوند، امر فرموده که نسبت به پدر و مادر، احسان و نیکی کنید.

2 - در این آیه شریفه، خداوند سبحان به عبادت و توحید امر فرموده و نیکی به پدر و مادر را قرین این امر مهم قرار داده؛ کما اینکه شکر والدین را قرین شکر خودش قرار داده است:

ان اَشکر لی و لوالدیک الی المصیر.

و در روایتی آمده است:

سئلت النبی صلی الله علیه و آله : «أی العمل احبّ الی اللّه عزّ و جلّ؟» قال:

«الصلاة علی وقتها»، قال: «ثم ای؟»، قال: «ثم برّ الوالدین»، قال: «ثم ای؟»، قال: «الجهاد فی سبیل الله»؛ فأخبر صلی الله علیه و آله اَن برّ الوالدین أفضل الأعمال بعد الصلاة التی هی أعظم دعائم الاسلام، و رتّب ذلک «ثم» التی تعطی الترتیب و المهلة.

شخصی از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کرد: «محبوبترین عمل نزد خداوند متعال کدام است؟». فرمود: «خواندن نماز در وقت خودش و بعد از آن، نیکی به پدر و مادر و بعد از آن، جهاد در راه خدا است»؛ و پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که نیکی به پدر و مادر، افضل اعمال است بعد از نماز که نماز از بزرگترین ارکان اسلام است.

3 - از نیکی به پدر و مادر و احسان نسبت به آنان، این است که فرزند، آنان را دشنام نگوید و مورد عاق قرار ندهد که این عمل، از گناهان کبیره محسوب می شود.

4 - نیکی و احسان به پدر و مادر، فقط به این نیست که آنها مسلمان باشند، بلکه اگر کافر هم باشند، باید به آنها مهربانی نمود.

5 - محبّت و مودّت به والدین در سن پیری باید بیشتر باشد، چون در این زمان به نیکی فرزند بیشتر نیاز دارند.

6 - گرچه در این آیه خطاب به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است؛ ولی مراد، امّت پیامبر صلی الله علیه و آله است.

7 - در این آیه، خداوند، تربیت فرزند را متذکر شده تا تذکری باشد برای فرزند که پدر و مادر در تربیت او زحمت و مشقّت های زیادی متحمّل شده اند.

اهمّیت این موضوع تا آنجاست که هم قرآن و هم روایات، توصیه می کنند که اگر پدر و مادر کافر هم باشند، رعایت احترام آنها لازم است:

وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفَاً.(13)

اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوی، اطاعتشان مکن؛ ولی در زندگی دنیا به نیکی با آنها معاشرت نما.

5 - وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً.(14)

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.

خداوند متعال، نیکی به پدر و مادر را به صورت یک قانون کلّی برای همه انسانها بیان می کند. لذا تعبیر به انسان در این آیه می فهماند که این قانون، مخصوص مؤمنان نیست؛ بلکه بر همه انسانهاست احترام و نیکی به آنها را در برنامه زندگی خود قرار دهند، هر چند با این اعمال هرگز نمی توانند دِین خود را به آنها ادا کنند.

در دنبال این آیه برای اینکه تصوّر نشود که پیوند با پدر و مادر می تواند بر پیوند انسان با خدا حاکم گردد، یک استثنا را در این زمینه روشن شده که:

وَ اِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما.(15)

اگر آنها (پدر و مادر) تلاش کنند که برای من شریکی قائل شوی که بر آن علم نداری، از آنها اطاعت مکن.

در شأن نزول آیه مذکور آمده است که سعد وقّاص، نسبت به مادر خود خیلی مهربان بود و به او نیکی می کرد. وقتی که خورشید تابناک اسلام ظاهر شد، سعد هم از کسانی بود که برخلاف آیین مادرش بتها را ترک کرد و مسلمان شد؛ ولی باز هم به خدمت و نیکی به مادرش ادامه می داد؛ امّا مادرش که از مسلمان شدن فرزندش ناراحت شده بود، هر چه اصرار کرد که پسرش دست از اسلام بردارد، سودی نبخشید. او سرانجام دست به ابتکار تازه ای زد.

مادر سعد، وقتی دید پسرش از اسلام بر نمی گردد، ولی نسبت به او خیلی مهربان است، از راه تحریک عواطف او وارد شد و دست به اعتصاب غذا زد و دیگر نه آب می آشامید و نه غذا می خورد.

روز اوّل و دوم گذشت و چیزی نخورد و چون از گرسنگی بی حال شد، گفت: فرزندم! اکنون که از اسلام بر نمی گردی، من چیزی نمی خورم تا بمیرم. آن وقت مردم تو را ملامت کنند که باعث مردن مادرت شده ای.

سعد که نور اسلام در دلش تابیده بود و سخت به اسلام علاقه داشت، با لحنی جدّی گفت: مادر جان! اگر صد جان داشته باشی و در اثر غذا نخوردن همه آنها را از دست بدهی و بمیری، من دست از اسلام بر نمی دارم.

مادر سعد وقتی این استقامت فرزندش را در راه اسلام مشاهده کرد، اعتصاب خود را شکست و آب و غذا خورد. آن گاه این آیه نازل شد.(16)

اساس دعوت انبیا بر این است که انسانها را به توحید و خداشناسی دعوت کند و آنها را از پرستش غیرخدا بپرهیزند. در مقام و عظمت پدر و

مادر می بینیم که خداوند، در چند جا پس از دستور به یکتاپرستی، مسئله نیکی به پدر و مادر را پیش می کشد و به آن فرمان می دهد.

حدود اطاعت والدین

در اینجا شاید پرسیده شود که جلب رضایت والدین، تا چه حد و تا کجا لازم است. در این مورد، باید متذکر شد که اگر چه ممکن است به نظر برسد که به طور نامحدود باید در جهت تأمین رضایت والدین عمل کرد؛ امّا این امر تا بدان جاست که اطاعت از والدین، تضادّی با اطاعت خداوند نداشته باشد. در حقیقت، احسان نسبت به والدین و تکریم آنان تا آنجا لازم است که اگر آنان بر دینی غیر از دین مبین اسلام بودند، بنابر نصّ صریح قرآن و روایات، باز مجاز نیستیم که ترک احسان کنیم و در امور دنیوی باید مطیع آنها باشیم و در مسائل دینی و مذهبی، اگر اطاعت و فرمان پدر و مادر، مخالف فرمان خدا و رسولش باشد، در این صورت، اطاعت از آنان لازم نیست.

قرآن کریم در آیات زیادی در کنار توصیه به اطاعت از والدین، این نکته را نیز گوشزد می کند که متابعت از پدر و مادر، مشروط بر عدم تضاد با فرمان خداوند است و در صورتی که متابعت از والدین، سبب خروج از عبودیت شود، این اطاعت لازم نیست.

خداوند متعال، پیش از آنکه اطاعت از والدین را بخواهد، دعوت به عبودیت و پرستش و اطاعت خویش و عمل به اصل توحید را می خواهد. بالاترین حق را خداوند بر گردن ما دارد که بر تمام حقوق دیگر، مقدّم است.

در آیینه احادیث و روایات نیز اطاعت از والدین، زیرمجموعه و تحت الشعاع اطاعت از پروردگار بر شمرده شده است و در حدیث وارد شده که «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق».(17) طاعت هیچ آفریده ای از رهگذر نافرمانی آفریدگار، معقول و جایز نیست و ما مجاز نیستیم که اطاعت از غیر خدا را بر اطاعت از خدا ترجیح دهیم و خداوند متعال در قرآن مجید، ما را به اطاعت کورکورانه و چشم و گوش بسته از پدران و نیاکان بر حذر می دارد و می فرماید:

یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا لا تَتَّخِذُوا ابائَکمْ وَ اِخْوانَکمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَی الاْیمانِ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَأولئِک هُمُ الظّالِمُونَ.(18)

ای اهل ایمان! شما پدران و برادران خود را نباید دوست بدارید، اگر آنها کفر را بر ایمان ترجیح دهند، و هر کس از شما آنان را دوست بدارد، بی شک، ستمکار است.

در حقیقت، همه چیز باید فدای هدف اصلی، یعنی توحید شود. در آیه بعد، خداوند می فرماید که عشق و علاقه انسان به زن و فرزند و مال و مقام و خانه، نباید مانع از اجرای حکم خدا و جهاد گردد و او را از هدف مقدسش باز دارد.

خداوند در سوره لقمان، درباره پدران و مادران بت پرست می فرماید:

وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا.(19)

اگر آنها (پدر و مادر) به تو اصرار دارند که چیزی را که شریک خدا نمی دانی، برای او شریک قرار دهی، هرگز از آنها اطاعت مکن؛ ولی در زندگی دنیا با آنها به نیکی رفتار کن.

خلاصه آنکه رضایت والدین و دوستی آنان، بسیار مورد سفارش است؛ ولی این امر نباید باعث اطاعت کورکورانه و بی تعقّل شود، به صورتی که حتی به دعوتِ کفرآمیز آنان نیز رضایت دهیم.

6 - وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَینِ اَنِ اشْکرْ لی وَ لِوالِدَیک اِلَی الْمَصیرُ.(20)

ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد، و به او توصیه کردیم که برای من و برای پدر و مادرت شکر به جا آور، که بازگشت همه شما به سوی من است.

یکی دیگر از آیاتی که بر عظمت والدین و نیکی به آنها دلالت دارد، همین آیه است که در اینجا بحث از نعمت پدر و مادر و زحمات و حقوق آنهاست و اینکه خداوند، شکر پدر و مادر را در کنار شکر خودش قرار داده است، چون مادر در مدتی که بچّه را حمل می کند و بعد از آن که دوران شیرخوارگی را طی می کند، بزرگترین فداکاری را هم از نظر روحی، هم از لحاظ جسمی و هم از جهت خدمات دیگر، در مورد فرزندش انجام می دهد.

خداوند می فرماید: شکر مرا به جا آور که چنین پدر و مادر مهربانی به تو داده ام و هم شکر پدر و مادرت را که عهده دار انتقال نعمتهای من به تو هستند. پدر و مادر به حکم عواطف، کمتر فرزندان خود را فراموش می کنند. این فرزندان هستند که باید آنها را فراموش نکنند؛ مخصوصا به هنگام پیری؛ چرا که بسیار دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را در هنگام پیری فراموش می کنند و این، بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب می شود.

صاحب تفسیر آیات الاحکام،(21) در ذیل این آیه شریفه از سوره لقمان مطالبی چند را بیان نموده است که در زیر می آید:

1 - خداوند، پس از اینکه انسان را به اطاعت از پدر و مادر و مهربانی نسبت به آنها سفارش می کند، اهمّیت محبّت به مادر را جداگانه متذکر می شود. این به جهت عنایت بیشتر و اهمّیت داشتن فراوان حقّ مادر است.

2 - خداوند به شکرگزاری نسبت به پدر و مادر، امر می کند؛ ولی اوّل به شکرگزاری نسبت به ذات اقدس خودش (ان اشکرلی) سفارش می کند و در این تقدیم، به اینکه حقِ خدای سبحان، بزرگتر از حقّ والدین است، اشاره دارد و اینکه شکر او از شکر پدر و مادر، لازم تر است؛ چون منعمِ حقیقی خداست و او سبب حقیقی در خلق و ایجاد است و پدر و مادر، سبب ظاهری هستند. پس سزاوار است که سبب حقیقی بر سبب ظاهری، مقدّم باشد.

3 - خداوند در پایان آیه می فرماید: «الی المصیر». تقدّمِ جار و مجرور افاده حصر می کند؛ یعنی در نهایت به سوی من باز می گردید، نه به سوی غیر من، و برگشت تمام خلایق به سوی من است.

7 - وَ قال رَبِّ اَوْ زِعْنی اَنْ اَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتی اَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلی واِلَدَی.(22)

[حضرت سلیمان] گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام فرما.

در این آیه، حضرت سلیمان و افراد صالح، در مقام دعا از خداوند می خواستند که آنان را موفّق گرداند که شکر نعمتهایی را که برخود آنان و والدینشان ارزانی داشته است، به جا آورند. لذا انسان موظّف است شکر و سپاس نعمتی را که خداوند حتی به والدین هم داده، به جا آورد و این خود، یک نعمت است و شکر اینها مایه خشنودی پروردگار است.

حضرت سلیمان، نه تنها تقاضای توانایی بر شکر نعمتهایی که خداوند به خود او داده است؛ بلکه در عین حال، تقاضا دارد که شکر مواهبی که بر پدر و مادرش ارزانی شده نیز ادا کند، چون بسیاری از مواهب وجود انسان، از پدر و مادر به ارث می رسد و امکاناتی که خداوند به پدر و مادر می دهد، کمک مؤثّری برای فرزندان در راه نیل به هدفها می کند.

8 - وَ وَصَّینَا الاِنْسانَ بِوالِدَیهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کرْها و حَمْلُهُ و فِصالُهُ ثَلثُونَ شَهْراً.(23)

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد، و دوران حمل تا از شیر گرفتنش سی ماه است.

خدمت به پدر و مادر و شکر زحمات آنها، مقدّمه ای است برای شکر پروردگار. آن زحماتی را که مادر از روز انعقاد نطفه می کشد (که یکی از سخت ترین حالات مادر است)، جای این شکر را دارد. مادر در طول این سی ماه، بیشترین زحمات را متحمّل می شود و بزرگترین فداکاری را در مورد فرزندش انجام می دهد تا آنجا که گاه جان خود را بر سرِ فرزند می نهد.

بعد دوران مراقبت فرا می رسد که مادر باید با صبر و حوصله، تمام نیازهای فرزند را تشخیص دهد و آنها را بر آورده کند. تأمین غذای او که از شیره جان مادر گرفته می شود، ایثاری است بس بزرگ.

اینکه در این آیه تنها از مادر سخن به میان آورده شده و سخنی از پدر در میان نیست، نه به دلیل عدم اهمّیت اوست، چون پدر نیز در بعضی از این مشکلات با مادر شریک است؛ ولی نشان می دهد که سهم مادر در تحمّل مشکلات بیشتر است، لذا بیشتر روی آن تکیه شده است. مادر، کسی است که هر انسانی، طبق فطرت خویش به او جذب می شود و هر چقدر این محبّت و نیکی در یک خانواده از انسجام و استحکام بیشتری برخوردار باشد، اساس جامعه، استوارتر خواهد بود.

9 - وَ بَرّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبّارا شَقِیا.(24)

خداوند مرا نسبت به مادرم نیکو کار قرار داده، و جبّار و شقی قرار نداده است.

قرآن، در ترسیم سیمای مهربان حضرت عیسی علیه السلام به این نکته توجّه می دهد که وی افتخار می ورزید که خداوند، او را نسبت به مادرش رئوف و مهربان قرار داده و یا خطاب به حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:

وَ بَرّا بِوالِدَیهِ وَ لَمْ یکنْ جَبّارا عَصِیا.(25)

او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبّار و عصیانگر نبود.

بر این اساس است که قرآن، در مقام بیان نعمتهایی که به مسیح علیه السلام ارزانی داشته، چنین تذکر می دهد:

اِذْ قالَ اللّه یا عیسی ابْنَ مَرْیمَ اذْکرْ نِعْمَتی عَلَیک وَ عَلی والِدَتِک.(26)

به یاد آور هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: متذکر نعمتی که بر تو و مادرت دادم، باش.

بر شمردن نعمتهایی که خداوند به انسان داده است، به منظور زنده کردن روح شکرگزاری در اوست.

یکی از خصایص ارزنده حضرت عیسی و یحیی علیهماالسلام این بود که با پدر و مادر خود نیکوکار بودند و هرگز در برابر ایشان عصیان نکردند و منطق انسانی، چنین حکم می کند که با کسانی که سالها با ما مدارا و نرمی رفتار کرده و با مهربانی سخن گفته اند، در مقابل آنها خاضع باشیم.

10 - کتِبَ عَلَیکمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَکمُ الْمُوْتُ اِنْ تَرَک خَیرَاً الْوَصِیةُ لِلْوالِدَینِ.(27)

بر شما نوشته شده هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر، وصیت کند.

مقصود از نیکی و یا محبّت به والدین، تنها خدمت ظاهری و لبخندزدن به آنها نیست؛ هر چند کار مطلوبی است. خداوند دستور می دهد که به فکر زندگی پدر و مادر باشیم و فرزندان ثروتمند، وصیت کنند که سهمی از ارث آنها به والدینشان پرداخته شود تا زندگی پدر و مادرشان بعداز مرگ آنها تأمین شود. خداوند همچنین والدین را بهترین مورد، انفاق معرّفی می کند و می فرماید:

یسْئَلُونَک ماذا ینْفِقُونَ قُلَ ما اَنْفَقْتُم مِنْ خَیرٍ فَلِلْوالِدَینِ.(28)

از تو سؤال می کنند چه چیز انفاق کنند، بگو هر خیر و نیکی و سرمایه سودمند مادّی و معنوی که انفاق می کنید، برای پدر و مادر باید باشد.

در قرآن، آیات زیادی درباره انفاق و بخشش در راه خدا آمده؛ ولی در این آیه، موارد و اشخاصی که به آنها انفاق می شود، بیان شده است. خداوند، اوّل چیزی را که باید انفاق نمود، با ذکر کلمه «خیر» بیان می کند که هر نوع کار و سرمایه خیر و مفید و قابل انفاق می تواند باشد. دومین مصرف انفاق، قبل از همه خویشاوندان و از میان آنها نخست پدر و مادر هستند. بدیهی است که انفاق به آنها، علاوه بر آثاری که در هر انفاقی نهفته است، اثر عمیقی در استحکام پیوند و خویشاوندی دارد.

11 - اِمّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ اَحَدُهُما اَوْکلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْ هُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً.(29)

هرگاه یکی از آنها یا هر دو آنها نزد تو به سن پیری برسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار، و بر آنها فریاد مزن، و گفتار لطیف و سنجیده و با نرمی و بزرگوارانه بگو.

پدران و مادران، در دوران پیری بیش از هر زمان به کمک فرزندان نیاز دارند و درخواست های آنان در این سن و سال، بیش از گذشته است و در چنین مواقعی، گفتن سخن ملال آور و تند به آنان، مایه ناراحتی آنها می گردد.

در این موقع، آزمایشِ بزرگ فرزندان شروع می شود که در اینجا آیا وجود چنین پدر و مادری را مایه رحمت می دانند و یا بلا و مصیبت. آیا صبر و حوصله کافی برای برخورد احترام آمیز با چنین پدر و مادری را دارند و یا اینکه آنها را آزار می دهند.

قرآن، خطاب به فرزندان می گوید که به پدر و مادر، حتی اُف مگویید، یعنی با صدای بلند و اهانت آمیز با آنها سخن مگویید. قرآن، حتی کمترین بی احترامی را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است. در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

لو علم الله شیئاً هو أدنی من اُف لنهی عنه، و هو من أدنی العقوق، و من العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحّد النظر الیها.(30)

اگر چیزی کمتر از اُف وجود داشت، خدا از آن نهی می کرد و این، حدّاقل مخالفت و بی احترامی نسبت به پدر و مادر است و از این جمله، نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر است.

احترام به پدر و مادر آن قدر لازم است که حتی نباید در برابر آنها کمترین سخنی که دلیل بر ناراحتی از آنها و یا حتّی تنفّر باشد، بر زبان جاری ساخت.

12 - وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانی صَغیراً.(31)

بالهای محبّت و تواضع خویش را در برابرشان بگستران و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنان مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.

قرآن، تنها سخن ملال و تند نگفتن را در حفظ مقام و موقعیت پدر و مادر کافی نمی داند؛ بلکه یک سری دستورهایی می دهد که می تواند در قلوب آنها روح نشاط ایجاد کند.

لذا قرآن بر دوران پیری پدر ومادر تکیه کرده که در آن موقع، نیاز شدیدی به حمایت و محبّت و احترام دارند. آنها ممکن است بر اثر کهولت سن به جایی برسند که نتوانند بدون کمک دیگری حرکت کنند.

نکته ای که از این آیه استفاده می شود، این است که اگر پدر و مادر آنچنان پیر و ناتوان شدند که به تنهایی قادر بر حرکت انجام کارهای ضروری خویش نبودند، فراموش نکن که توهم در کودکی چنین بودی و پدر و مادر، تمام این زحمات دوران کودکی تو را تحمّل کردند. پس تو هم در مقابل، آن زحمات و محبّتها را جبران کن.

سید قطب در تفسیر خویش، نقل می کند که شخصی در حین طواف، مادر خود را هم طواف می داد. پیامبر صلی الله علیه و آله را دید. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار به جا آوردم» فرمود: نه، حتی جبران یکی از ناله های او را به هنگام وضع حمل نمی کند.(32)

دعا و نیایش برای والدین

وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانی صَغیراً.(33)

خداوند در این آیه که درباره پدر و مادر است، می فرماید که تنها به رحمت و مهربانی خود اکتفا نکن؛ بلکه برای آنان، رحمت واسعه الهی را بخواه و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کودکی تربیت کردند، به آنان رحم و عطوفت خویش را فرو فرست.

یکی از مظّان استجابت دعا همین است که فرزند، برای پدر و مادر طلب آمرزش و رحمت کند:

رَبَّنَا اغْفِرْلِی وَ لِوالِدَی وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسابُ.(34)

پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزی که حساب برپا می شود، ببخش و بیامرز.

مرگ والدین، نباید سبب قطع رشته خدمات گردد؛ بلکه باید پس از مرگ به آنها نیکی کرد، برای آنها نماز گزارد و روزه گرفت:

رَبِّ اغْفِرْلی وَ لِوالِدَی وَ لِمَنْ دَخَلَ بِیتِی مُؤْمِناً.(35)

پروردگارا! مرا بیامرز و همچنین پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند.

لذا حضرت نوح برای چند نفر طلب آمرزش می کند:

اول برای خودش؛ مبادا قصور و ترک اولایی از او سر زده باشد. چنین است حال اولیاءالله که با آن همه فداکاری در راه خدا باز هم خود را مقصر می دانند و هرگز گرفتار غرور نمی شوند.

دوم برای پدر و مادرش به عنوان قدردانی و حق شناسی از زحمات آنان.

لزوم اطاعت از والدین

چرا در دین مبین اسلام، احترام پدر و مادر لازم شمرده شده است؟

استدلالات عقلی و وجدان سلیم انسانی نیز لزوم احترام آنها را به اثبات رسانده است. عقل و فطرت و وجدان، همه بر این گفته گواه اند که پدر و مادر، واجب الاطاعه هستند. طبیعت انسانی طوری ساخته شده که در مقابل عواطف و احسان، از خود واکنش و عکس العمل نشان می دهد و طبیعت بشر، بر این است که احسان کننده و کرامت کننده را دوست می دارد. انسان از باب اینکه «الانسان عبیدالاحسان»، در مقابل نیکی ها سعی می کند که به بهترین وجه ممکن، در مقام جبران بر آید. عقل انسان، حکم می کند که در مقابل احسان و نیکی، احسان کند:

هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانِ اِلاَّ الاِْحْسانُ.(36)

انسان در مقابل بزرگواری همنوعان خود، همیشه در خود احساس نوعی مرهونیت می کند تا اینکه در آینده آن محبّتها را جبران نماید و به آن نیکی ها پاسخ شایسته ای بدهد.

اصولاً مکتب متین اسلام، چنین است که انسان را در برابر خویش و دیگران، از جمله مثل والدین و همسر و فرزند، دارای حقوقی می داند که در مقابل آنها مسئول و مکلّف است.

پدر و مادر، از جمله کسانی هستند که شادابی و زندگی خود را وقف فرزندان می کنند؛ و چه هدیه ای از این بهتر و چه احسانی از این بالاتر. امام سجاد علیه السلام می فرماید:

وانظر هل تری أحداً من البشر أکثر نعمة علیک من أبیک و اُمّک؟(37)

بنگر آیا برای خودت هیچ کسی را بهترین نعمت، جز پدر و مادرت می بینی؟

وجدان بشری، حکم می کند زحماتی که پدر و مادر برای انسان متحمّل شده اند، پاس بداریم و از آنان تجلیل کنیم.

اکرام والدین، پاسخی است هر چند ناچیز به احسان آنها و عقل (رسول باطنی) و پیامبر (رسول ظاهری)، هر دو بر وجوب این احسان، صحّه می گذارند. محقّق اردبیلی می فرماید:

العقل و النقل یدلاّن علی تحریم العقوق و یفهم وجوب متابعة الوالدین و طاعتهما من الآیات و الأخبار و صرح به بعض العلماء.(38)

عقل و نقل، بر حرام بودن ناسپاسی والدین گواه اند و وجوب اطاعت از آنها از طریق آیات و روایات، استفاده می شود.

اسلام با درایت و توجّه خاصی که نسبت به محیط خانواده دارد، سعی می کند از این محیط، مکتب خانه ای بسازد که فرزند، در مکتب درس والدین، قولی و فعلی، درس چگونه زیستن را بر پایه ارزشهای اخلاقی و انسانی بیاموزد و برای فردای خود، درس زندگی قرار بدهد.

لزوم اطاعت از والدین در آیات و روایات

خداوند متعال، در چند آیه لزوم اطاعت از والدین را پس از دعوت به عبادت خود، قرار می دهد:

وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(39)

وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(40)

اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(41)

لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(42)

در این آیات، اطاعت از والدین، همراه و بلافاصله بعد از دعوت به توحید آمده است. از این آیات استفاده می شود که بعد از خداوند، پدر و مادر، بزرگترین حق را بر گردن فرزندان دارند. خداوند متعال، خالق و آفریدگار انسان است و شکر و اطاعت او به منزله ادای حقّ پروردگار است. پدر و مادر نیز که مجرای این خلقت بوده اند و زحمات زیادی در تربیت فرزند کشیده اند باید مورد سپاس و اطاعت قرار گیرند.

شخصی از امام صادق علیه السلام در مورد آیه: «وَ بِالْوالَدینِ اِحْساناً» سؤال کرد که معنای این احسان به پدر و مادر چیست. حضرت فرمود: احسان، آن است که آنها را وادار نسازی که نیازها و حوائج خویش را از تو درخواست کنند.

مرحوم طبرسی در ذیل تفسیر آیه «اِمّا یبلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ» می فرماید که اگر اطاعت از والدین در هر حال، اعم از حال پیری یا میانسالی، واجب و ضروری است، پس چرا خداوند در آیه، شرط کهولت را ذکر نموده است.(43)

ایشان در جوابی می فرماید: نیاز والدین در این حال و شرایط، بیشتر از ایام دیگر است؛ چون آنها در آن سن، ضعیف شده اند و تدریجاً به همان حالت نیازمندی و احتیاج می رسند که فرزند در زمان طفولیت به آن دچار بوده و علاوه بر این، انسان در این سن و سال، دارای روحی حسّاس و رنجور می شود.

والدین در زمان پیری، قویترین نیروی تحکیم و تشدید روابط عاطفی و پیوندهای روحی و تربیتی در کانون خانواده اند و وجود آنان، گرمابخش محیط خانواده است.

اویس قرنی، آن یار باوفای پیامبر صلی الله علیه و آله برای جلب رضای مادر و اطاعت او بدون دیدار با پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه به سوی وطن خود بازگشت؛ تنها برای به دست آوردن دل مادرش تا رضایت او را جلب کند.

گویند که اویس، شتربانی می کرد و از اجرت آن، مادرش را اداره می کرد. وقتی از مادرش اجازه گرفت که به زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه مشرّف شود، مادرش گفت که رخصت می دهم، به شرط آنکه بیشتر از نیم روز توقف نکنی.

اویس به مدینه سفر کرد. چون به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، اتفاقاً در آن روز، پیامبر خانه نبود. اویس نیز به یمن مراجعت کرد. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه مراجعت کرد، فرمود: «این نور کیست که در این خانه می بینم؟». گفتند: «شتربانی که اویس نام داشت». فرمود: اویس این نور را در خانه ما به هدیه گذاشت و رفت.

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره اویس می فرمود:

انی لانتم روح الرحمن من طرف الیمن.(44)

پس در حین پیری هم نباید پدر و مادر را رنجانید، پرخاش و تندخویی تدریجاً عامل سردی در محیط خانوده خواهد شد. امام صادق علیه السلام می فرماید:

أتی رجل رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول اللّه ! اِنّی راغب فی الجهاد نشیط»، قال: فقال له النبی صلی الله علیه و آله : فجاهد فی سبیل اللّه فانّک ان تقتل تکن حیاً عندالله ترزق و ان تمت فقد وقع أجرک علی الله و ان رجعت، رجعت من الذّنوب کما ولدت»، قال: «یا رسول الله! انّ لی والدین کبیرین یزعمان انّهما یأنسان بی و یکرهان خروجی»، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : فقّر مع والدیک فوالّذی نفسی بیده لأنسهما بک یوماً و لیلة خیر من جهاد سنة.(45)

در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مردی به حضور آن حضرت شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! علاقه دارم در جهاد شرکت کنم». پیامبر صلی الله علیه و آله هم او را به امر خیر تشویق نمود، تا اینکه آن مرد عرض کرد: یا رسول الله! من پدر و مادر پیری دارم که از رفتن من به جبهه کراهت دارند». رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در این صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آن خدایی که جانم در دست اوست، بودن یک شبانه روز با آنها از جهاد یک سال بهتر است.

در این زمینه پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

برّ الوالدین یجزنی عن الجهاد.(46)

نیکی به پدر و مادر، جای جهاد رامی گیرد.

مردی مسیحی بعد از قبول اسلام، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد که پدر و مادرم مسیحی هستند و مادرم نابیناست. حضرت او را به احسان و نیکی بیشتر به آنان سفارش کرد. او نیز به نیکی با آنان رفتار می کرد، آنچنان که خودش به مادرش غذا می داد و لباس او را مرتّب می کرد. مادرش هم که تغییر رفتار او را مشاهده کرد، تحوّل روحی در وجودش پیدا شد و با اقرار به یگانگی خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام آورد.(47)

انسان باید با شیوه ای نیکو با پدر و مادرش برخورد کند و به گونه ای در مقابل آنها سخن بگوید که گویا یک گناهکار و متخلّف با مولای خود گفتگو می کند و حتی اگر از جانب آنان با تندخویی مواجه شود، باز هم نباید متانت و نزاکت خود را از دست بدهد.

از امام صادق علیه السلام روایت است که در تفسیر آیه «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً» فرمود: یعنی اگر تو را زدند، بگو خدا شما را بیامرزد. «این است سخن شریف تو».(48)

رعایت احترام والدین، هیچ حدّ و مرزی نمی شناسد. لذا باید مواظب باشیم که از محدوده طاعت و تواضع در برابر والدین، خارج نشویم. باید در جمیع ابعاد رفتاری و اخلاقی خود، نهایت تواضع را در پیش آنها داشته باشیم.

مرحوم آیة الله دستغیب در کتاب سرای دیگر در تفسیر سوره واقعه، داستانی را نقل می کند که حضرت یوسف علیه السلام وقتی عزیز مصر بود، از پدرش یعقوب علیه السلام و برادرانش دعوت نمود که به مصر بیایند.

حضرت یعقوب را در محملی نشانیدند و نزد یوسف آوردند. یوسف هم برای تشریفات، استقبالی را تدارک دید و با جمعی از بزرگان مصر به پیشواز پدر و برادرانش آمد تا وقتی که به یکدیگر نزدیک شدند در اینجا یوسف ملاحظه سلطنت ظاهری خود نمود و رعایت احترام پدرش را نکرد و از مرکب پیاده نشد، اینجا بود که ترک اولی کرد، جبرئیل بر او نازل شد و گفت کف دستت را نگاه کن دید نوری از دستش بیرون رفت جبرئیل گفت به واسطه این عمل تو نور نبوّت از نسل تو خارج شد. و لذا از نسل یوسف کسی پیغمبر نشد. خداوند می فرماید: وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما. با دقت در این فرمایش الهی انسان نباید پیوستگی خود را با پدر و مادر سست گرداند و همواره به یاد زحمات و مشقات آنان در جهت پرورش خود باشد.

اثرات رضایت والدین در زندگی دنیوی

رضایت والدین در سرنوشت دنیای انسان باعث گشایش روزی، افزایش عمر و دفع مرگهای بد است.

اگر پدر و مادر از انسان راضی باشند، نخستین هدیه ای که نصیب شخص می شود، حصول رضایت خداست و در مرحله بعد، این رضایت والدین نقش و تأثیر مثبت و سازنده ای در زندگی دنیوی داشته است.

استاد شهید مطهری به فرزندشان فرموده بودند: گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم که یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوان به والدین خود، بویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده ام؛ چون تا آنجا که توانایی ام اجازه می داده، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک کرده ام. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که فرمودند:

دعاء الوالد لولده کدعاء النبی لاُمّته.(49)

دعایی که پدر برای فرزند کند، همانند دعایی است که پیامبری برای امّت خود نماید.

آثار اطاعت از والدین در خانواده و اجتماع

تأثیر مثبت رضایت والدین در محیط خانواده و در سطح جامعه، بسیار مؤثّر است. خانواده، کانون مهم تربیتی و عاطفی، و اجتماع کوچکی است که در سایه عمل کردن به دستورات و احکام و قوانین اسلامی، خانواده می تواند در برابر امراض مختلف روحی خود را بیمه کند.

ریشه اخلاق، در خانواده است و صفات پسندیده، در دامن مادر رشد پیدا می کند، رضایت والدین، باعث تحکیم روابط اجتماعی و پشتوانه ای در محیط خانواده است. لذا در سایه دور شدن از ارزشهای انسانی و اخلاقی، هر روزه شاهد از هم گسیختگی بیشتر خانواده های غربی هستیم.

در کشورهای غربی، پدر و مادر حق دخالت در زندگی و رفتار و حرکات فرزندان خود را ندارند و تربیت ناصحیح، والدین را در برابر فرزندان و فرزندان را برابر پدر و مادر، ناراضی و ناسازگار قرار داده است.

اسلام با قرار دادن یک سری نکات تربیتی از جمله سفارش به فرزندان در جهت جلب رضایت پدر و مادر و توصیه بر والدین در خدمت به فرزندان، زمینه تربیتی را طوری تنظیم کرده که فرزندان در کانون گرم خانواده و در کنار پدر و مادر زندگی می کنند و می دانند که زندگی در خارج از خانه پدری، باعث افزایش انحطاط اخلاقی افراد و جامعه می شود.

اطاعت و پندپذیری فرزندان از والدین، فضای خانه را سرشار از محبّت و سعادت می کند. جلب رضایت والدین، کسب رضایت خدا را فراهم می کند و کسب رضایت خداوند، باعث آرامش روحی یک خانواده در اجتماع است و هر روز شاهد سعادت و خوشبختی یک خانواده است.

نیکی کننده به پدر و مادر، همنشین انبیاست

روزی حضرت موسی علیه السلام در ضمن مناجات خود عرض کرد: «خدایا! می خواهم همنشین خود را در بهشت ببینم». جبرئیل بر حضرت موسی نازل شد و عرض کرد: یا موسی! فلان قصّاب در فلان محلّه، همنشین تو خواهد بود». حضرت موسی به آن محل رفت و دکانِ قصّابی را پیدا کرد و دید که جوانی مشغول فروختن گوشت است.

شامگاه که شد، جوان، مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل خود روان شد. حضرت موسی علیه السلام از پی او تا در منزلش آمد و سپس به او گفت: «مهمان نمی خواهی؟» جوان گفت: «خوش آمدید». آن گاه او را به درون منزل برد.

حضرت موسی دید که جوان، غذایی تهیه نمود، آن گاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن خارج کرد او را شستشو داده، غذایش را با دست خویش به او خورانید. موقعی که جوان می خواست زنبیل را در جای اوّل بیاویزد، پیرزن، کلماتی که مفهوم نمی شد، ادا کرد. بعد از آن، جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟

جوان گفت: «این پیرزن، مادر من است. چون مرا بضاعتی نیست که برای او کنیزی بخرم، ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام». حضرت پرسید: «آن کلماتی که بر زبان جاری کرد چه بود؟». جوان گفت: هر وقت او را شستشو می دهم و غذا به او می خورانم، می گوید:

غفرالله لک و جعلک جلیس موسی یوم القیامة فی قبّته و درجته.

خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسی در بهشت باشی، به همان درجه و جایگاه او.

حضرت موسی فرمود: ای جوان! بشارت می دهم به تو که خداوند، دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده است. جبرئیل به من خبر داد که در بهشت، تو همنشین من هستی.(50)

قاتل پدر، جوانمرگ می شود

متوکل عباسی، دشمنی شدیدی با فرزندان حضرت علی علیه السلام داشت و همو بود که هفده مرتبه مرقد مطهّر حضرت امام حسین علیه السلام را خراب کرد. اگر می شنید کسی علی علیه السلام را دوست دارد، دستور می داد که اموال او را بگیرند و خانه اش را ویران کنند.

یکی از ندیمان او از علی علیه السلام بدگویی می کرد و متوکل شراب می خورد و می خندید. روزی فرزند متوکل، منتصر، حضور داشت. پس از مشاهده این کار با تهدید به او گفت که خودداری کند. او هم از ترس، ساکت شد. متوکل علّت را پرسید. منتصر گفت: پدر، آن کسی که این شخص از او بدگویی می کند، پسر عموی توست و بزرگِ خانواده ماست و ما به او افتخار می کنیم.

متوکل گوش نکرد و به نوازندگان گفت که بنوازید و اشعاری را خواند. منتصر از اینجا کینه پدر را در دل گرفت و قصد کشتن پدر خود را کرد و در این مورد با استاد خود، مشورت کرد. استادش گفت: کشتن چنین شخصی واجب است؛ ولی کسی که پدر خود را بکشد، جوانمرگ می شود.

منتصر، متوکل را به دلیل جسارتهایی که به علی علیه السلام می کرد، به وسیله چند غلام کشت؛ ولی سلطنت و حکومت منتصر، بیش از شش ماه طول نکشید.

هر چند متوکل پلید و زشت خو بود و و ظلم فراوانی بر سادات روا می داشت و به علی علیه السلام جسارت روا می داشت؛ باز چون پدر خویش را کشت، نتیجه چنان شد که او نیز جوانمرگ شود.(51) در روایات آمده است:

عن حذیفة أنّه استأذن رسول الله صلی الله علیه و آله فی قتل أبیه و هو فی صفّ المشرکین قال دعه یله غیرک.(52)

حذیفه از پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه خواست تا پدرش را [که در لشکر مشرکان بود] از پای در آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو این کار را نکن. بگذار کس دیگری این امر را به عهده بگیرد.

عدم رضایت والدین، مرگ را دشوار می کند

سعید بن یسار از امام صادق علیه السلام چنین روایت می کند:

إنّ رسول الله صلی الله علیه و آله حضر شابّاً عند وفاته، فقال له: «قل لا اله الاّ الله»، قال: «فاعتقل لسانه مراراً»، فقال لأمرأة عند رأسه: «هل لهذا أمّ؟» قالت: «نعم، أنا أمّه»، قال: «أفساخطة، أنت علیه؟» قالت: «نعم، ما کلّمته منذ ستّ حجج»، قال لها: «أرضی عنه؟»، قالت: رضی الله عنه یا رسول الله برضاک عنه.

فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله : «قل لا اله الاّ الله»، فقالها فقال له النبی صلی الله علیه و آله : «ماتری؟»، قال: «أری رجلاً أسود الوجه، قبیح المنظر، وسخ الثیاب، نتن الریح، قد ولینی السّاعة، و أخذ بکظمی»، فقال له النبی صلی الله علیه و آله : قل یا من یقبل الیسیر، و یعفو عن الکثیر، اقبل منّی الیسیر، و اعف عنّی الکثیر، انّک أنت الغفور الرحیم.

فقالها الشاب، فقال له النبی صلی الله علیه و آله : «أنظر ماذا تری؟»، قال: «أری رجلاً أبیضّ اللّون، حسن الوجه، طیب الریح، حسن الثیاب، قد ولینی و أری الأسود قد تولّی عنّی»، فقال له: «أعد»، فأعاد، فقال له: «ماتری؟» قال: لست أری الأسود، و أری الأبیض قد ولینی، ثمّ طفی علی تلک الحال.(53)

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روزی به بالین جوانی که در حال احتضار بود رفت و دید که جان دادن برای او بسیار سخت و دشوار است. حضرت فرمود: ای جوان! چه می بینی؟

عرض کرد: یا رسول الله! دو نفر سیاه را می بینم که رو به روی من ایستاده اند و از آنها می ترسم. رسول خدا پرسید: «آیا این جوان، مادر دارد؟». مادرش آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! من مادر او هستم». حضرت پرسید: «آیا از فرزندت راضی هستی؟». عرض کرد: «راضی نبودم؛ ولی اکنون به واسطه شما راضی شدم». آن گاه جوان بیهوش شد.

وقتی به هوش آمد، باز حضرت او را صدا زد و فرمود: «ای جوان! اکنون چه می بینی؟». عرض کرد: «آن دو سیاه رفتند و اکنون دو نفر انسان سفیدرو و نورانی آمدند که از دیدن آنها من خشنود می شوم». در این هنگام، آن جوان از دنیا رفت.

سفارش حضرت مهدی (عج) در نیکی به پدر

آقا سید محمد موسوی نجفی، معروف به هندی که از علمای پرهیزکار و از ائمه جماعات حرم امیرالمؤمنین علیه السلام بود، از شیخ باقر کاظمینی و ایشان از فرد مورد اعتمادی نقل می کرد که آن شخص را پدر پیری بود که هیچ گونه کوتاهی نسبت به خدمتگزاری او نمی کرد و حتی خودش برای او آب در مستراح می برد و منتظر می شد تا خارج شود و به مکانش برگرداند و پیوسته ملازم خدمت او بود، بجز در شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله می رفت و در آن شب، به واسطه اعمال مسجد سهله از خدمت کردن به پدر معذور بود؛ ولی پس از مدتی ترک کرد و دیگر به مسجد سهله نرفت.

از او پرسیدم: «چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کردی؟» گفت: چهل شبِ چهارشنبه به آنجا رفتم. شب چهارشنبه چهلم، رفتنم تا نزدیک غروب به تأخیر افتاد. در آن وقت، تک و تنها بیرون رفتم و با همان وضع به مسیر خود ادامه می دادم. کم کم مهتاب، مقداری از تاریکی شب را به روشنایی تبدیل کرد. در این هنگام، شخص عربی را دیدم که بر اسبی سوار است و به طرف من می آید. در دل خود گفتم که این مرد، راهزن است و مرا برهنه می کند. همین که به من رسید، با زبان عربی پرسید: «کجا می روی؟» گفتم: «مسجد سهله». گفت: «با تو چیز خوردنی هست؟». جواب دادم: «نه». فرمود: «دست خود را در جیبت کن». گفتم: «در آن چیزی نیست». باز آن سخن را تکرار کرد. من دست در جیب کردم، مقداری کشمش یافتم. آن گاه سه مرتبه به من فرمود: «اُوصیک بالعود». عود به زبان عربی بَدَوی، پدر پیر را می گویند؛ یعنی سفارش می کنم تو را به پدر پیرت.

بعد از این سخن، آن شخص ناگهان از نظرم ناپدید شد. فهمیدم که او حضرت مهدی علیه السلام بود و دانستم که آن حضرت، به ترک خدمت پدرم، حتی در شب چهارشنبه راضی نیست. از این رو، دیگر به مسجد سهله نرفتم و این کار را ترک نمودم.(54)

احسان به پدر و مادر، کفّاره گناهان است

از امام صادق علیه السلام روایت شده است:

جاء رجل اِلی النبی صلی الله علیه و آله فقال: انّی قد ولدت بنتا و ربَّیتُها حتّی اذا بلغت فألبستها و حلّیتها ثم جئت بها الی قلیب فدفعتها فی جوفه و کان آخر ما سمعت منها و هی تقول: «یا أبتاه، فما کفّارة ذلک؟»، قال: «ألک أُمّ حیة؟». قال: «لا»، قال: «فلک خالة حیة؟»، قال: «نعم»، قال: فابررها فانّها بمنزلة الاُمِّ یکفّر عنک ما صنعت.(55)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: برایم دختری متولّد شد و او را بزرگ کردم تا بالغ شد؛ سپس به وی لباس پوشانیدم و او را به زیور آراستم. او را کنار گودالی آوردم و او را در میان آن انداختم و آخر سخنی که از او شنیدم این بود که گفت: پدر جان! کفّاره این کردار زشت، چه خواهد بود؟

پیامبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود: «آیا مادرت زنده است»؟. عرض کرد: «نه». فرمود: «آیا خاله ات زنده است؟». عرض کرد: «آری». فرمود: با او خوشرفتاری کن که به جای مادر است و خوشرفتاری با او، کفّاره آن کردارت خواهد بود.

احترام و نیکی پیامبر(ص) به والدین رضاعی

بعد از آنکه شیر آمنه، مادر پیامبر صلی الله علیه و آله کم شد، عبدالمطلب، جدّ پیامبر، او را به دایه ای مهربان سپرد. در آن زمان، دایه های قبیله بنی سعد، مشهور بودند که در موقع معینی به مکه می آمدند و هر کدام، نوزادی را گرفته، همراه خود می بردند. چهار ماه از تولّد پیامبر صلی الله علیه و آله گذشته بود که دایگان قبیله بنی سعد به مکه آمدند و در آن سال، قحطی عجیبی بود. از این لحاظ به کمک اشراف مکه نیازمند بودند. در این بین، حلیمه، نوه عبدالمطلب را پذیرفت. عبدالمطلب رو به حلیمه کرد و گفت: «از کدام قبیله ای؟» گفت: «از بنی سعد». پرسید: «اسمت چیست؟». گفت: «حلیمه». عبدالمطلب از شنیدن اسم او و نام قبیله اش بسیار مسرور شد و گفت: «آفرین! دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته: یکی سعادت و دیگری حلم و بردباری.

دایه مهربان پیامبر صلی الله علیه و آله ، پنج سال از وی محافظت کرد و در تربیت و پرورش او کوشید. بعد حلیمه او را به مکه آورد و به جدّ بزرگوارش سپرد. پیامبر صلی الله علیه و آله چند خواهر و برادر رضاعی در خانه حلیمه داشت و پدر رضاعی آن حضرت، حارث بن عبدالعُزی بود.

سالها از این ماجرا گذشت، تا اینکه حضرت محمّد به پیامبری مبعوث گردید. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله روی عبایی نشسته بود. ناگهان شوهر حلیمه به حضور آن حضرت آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله بر یاد مهربانی های او از جا برخاست و از او احترام کرد و روی عبایش نشانید. در این هنگام، مادرش حلیمه آمد. حضرت گوشه دیگر عبایش را برای او پهن کرد، او را روی آن نشانید و محبّت شایانی به مادر رضاعی خود کرد. آنها هنوز در آن هنگام، اسلام نیاورده بودند؛ امّا سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله در دل صاف آنها اثر کرد و همان دم، نور ایمان بر قلب آنها تابید و ایمان را به زبان جاری کردند.

گریه امام سجاد علیه السلام بر پدر بزرگوارش

احترام و نیکی به والدین را باید از ائمّه اطهار علیهم السلام بیاموزیم. آنها با آن مقام و منزلتی که در پیشگاه الهی داشتند؛ امّا در مقابل پدر و مادر، از خویش تواضع نشان می دادند. امام سجاد علیه السلام بیست سال بر پدر بزرگوار خود گریست و هنگامی که در پیش آن حضرت، طعامی می گذاشتند، مدام می گریست، تا اینکه روزی یکی از غلامانش عرض کرد: «آقای من! وقت آن نشده که اندوه شما بر طرف شود». فرمود: «وای بر تو! حضرت یعقوب، دوازده پسر داشت. خداوند یکی از آنان را از او پنهان کرد. آن قدر بر او گریست تا چشمانش از کثرت گریه، سفید شد و از بسیاری اندوه بر پسرش موهای سرش سفید گشت، حال آنکه فرزندش در دنیا زنده بود؛ و من به چشم خود پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بیت خود را دیدم که شهید گشته بودند و جسدهای مطهّر ایشان بر زمین افتاده بود.(56)

همچنین نقل شده که امام سجاد علیه السلام روزی چهار رکعت نماز می خواند که دو رکعت آن را به پدر بزرگوار خویش هدیه می کرد و دو رکعت دیگر را بر مادر بزرگوارش و می فرمود: از حقوق والدین بر فرزند، این است که بعد از مرگ پدر و مادر، آنها را فراموش نکند.

آثار نفرین یا رضایت پدر

شبی امام حسین علیه السلام با پدر بزرگوارش حضرت علی علیه السلام مشغول طواف خانه خدا بودند که ناله جانگداز شخصی را شنیدند که به درگاه الهی دست دراز کرده و مناجات می کند. حضرت علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود: «نزد مناجات کننده، برو و او را دعوت کن تا پیش من بیاید. امام حسین علیه السلام نزد او رفت. دید جوانی است بسیار مضطرب و هراسان و مشغول دعا و راز و نیاز با خدای بزرگ. به او فرمود: علی علیه السلام تو را می طلبد اجابت کن». آن مرد خدمت حضرت علی علیه السلام آمد. حضرت فرمود: «تو کیستی؟» عرض کرد: «مردی از اعرابم». پرسید: «این ناله برای چه بود؟» عرض کرد: «من جوانی بودم عیاش و گنهکار. پدرم مرا از گناه و آلودگی نهی می کرد. من به حرف او گوش نمی دادم؛ بلکه بیشتر گناه می کردم و او را آزار رسانده، دشنامش می دادم. پولی در نزد او سراغ داشتم. روزی برای پیدا کردن آن پول نزدیک صندوقی رفتم که در آنجا پنهان بود تا پول را بردارم. پدرم جلوگیری کرد. من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم و پولها را برداشتم و در پی کار خود رفتم. در آن دم، شنیدم که گفت: به خانه خدا می روم و تو را نفرین می کنم.

پدرم روانه مکه شد. من شاهد کارهایش بودم. دیدم که دست به پرده کعبه گرفت و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگی مرا فرا گرفت و تندرستی را از من سلب نمود.

مرد در این موقع، پیراهن خود را بالا زد. یک طرف بدن او کاملاً خشک شده بود.

سه سال بر همین وضع گذراندم و از او پوزش می خواستم و او مرا رد می کرد سال سوم ایام حج، از او درخواست کردم که همان جایی که مرا نفرین کرده، دعا کند، شاید خداوند سلامتی را به برکت دعای او به من باز گرداند. قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم.

پدرم سوار شتر بود. در بیابان، ناگاه مرغی از پشتِ سر، سنگی پراند. شتر رم کرد و پدرم از روی شتر افتاد. به بالینش رفتم، دیدم از دنیا رفته است. همان جا او را دفن کردم و اینک خودم تنها به اینجا برای دعا آمده ام.

حضرت فرمود: از اینکه پدرت با تو برای دعا کردن در نجات تو به طرف کعبه می آمده، معلوم می شود از تو راضی شده است. اینک من در حقّ تو دعا می کنم.

در این موقع، حضرت دست به دعا بلند کرد و سپس دستهای مبارک خود را به بدن آن جوان کشید. جوان، در همان لحظه شفا یافت. سپس علی علیه السلام به فرزندان نسبت به نیکی به والدین توصیه کرد و فرمود: «علیکم ببرّ الوالدین؛ شما را به رفتار نیک با پدر و مادر، سفارش می کنم».(57)

کسی که با پدر تندی کند، ذلیل می شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

ثلاثة من عازَّهم ذلَّ: الوالد و السلطان و الغریم.(58)

سه کس هستند که اگر کسی در صحبت کردن بر آنها تندی کند، خوار می شود: پدر، حاکم و شخص مدیون.

کسی که به پدر احترام کند، مورد احترام پیامبر صلی الله علیه و آله است

در روایتی درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است:

أتته اُخت له من الرضاعه، فلمّا أن نظر الیها سرّ بها و بسط رداء. لها فأجلسها علیه، ثم أقبل یحدِّثها و یضحک فی وجهها، ثم قامت فذهبت، ثمّ جاء اخوها فلم یصنع به ما صنع بها فقیل: «یا رسول الله! صنعت بأُخته ما لم تصنع به و هو رجل؟»، فقال: لأنّها کان أبرّ بأبیها منه.(59)

خواهر رضاعی پیامبر صلی الله علیه و آله به محضر ایشان آمد. حضرت خوشحال شد؛ سپس عبای خود را پهن کرد و او را روی آن عبا نشانید. بعد با او سخن گفت و به او با چهره ای خندان، نگاه می کرد. آن گاه او از محضر پیامبر صلی الله علیه و آله مرخّص شد سپس برادر رضاعی آن حضرت آمد. آن احترامی که به خواهر رضاعی خود کرد، به برادر رضاعی خود نکرد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: «احترامی که به خواهر رضاعی خود گذاشتید، به برادر رضاعی خود نگذاشتید، با آنکه مرد است». حضرت در جواب فرمود: زیرا خواهرم به پدر خود، از برادرش مهربانتر است.

مقام مادر

در قرآن مجید و روایات، در احسان و نیکی کردن به مادر تأکید بیشتری شده و بعضی از آیات، احساسات و عاطفه انسان را نسبت به مادر به شدت تحریک می کند و به او تذکر می دهد که لزوم شکرگزاری از مادر، این است که او نُه ماه سنگینی تو را تحمّل کرده است.

انسان باید همیشه به یاد داشته باشد که مادر چه سختی هایی را در دوران بارداری تحمّل می کند و در راه حفظ و سلامت او چه فداکاری هایی نموده است.

حضرت مسیح علیه السلام اگر چه بدون پدر تولّد یافت، در مقام برشمردن افتخارات خود، نیکوکاری نسبت به مادر را ذکر می کند، و این خود، دلیل روشنی بر اهمّیت مقام مادر است. خداوند در قرآن از زبان عیسی علیه السلام می فرماید:

وَ بَرّاً بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیاً.(60)

خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است.

گر چه در جهانِ امروز درباره مقام مادر سخن بسیار گفته می شود و حتی در کشور ما روز با شکوهی را به نام روز مادر نامگذاری کرده انده؛(61) امّا متأسفانه وضع تمدن ماشینی چنان است که رابطه پدران و مادران را از فرزندان خیلی زود قطع می کند. در معارف اسلامی، اهمّیت فوق العاده ای به مقام مادر داده شده است. حتی در کتاب وسائل بابی به این امر اختصاص داده شده به نام: «باب استحباب الزیاده فی برّ الاُم علی برّ الأب.(62)

از امام صادق علیه السلام روایت شده است:

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول الله! من أبرّ؟»، قال: «اُمّک»، قال: «ثمَّ من؟»، قال: «اُمُّک»، قال: «ثمّ من؟»، قال: «اُمُّک»، قال: «ثمّ من؟»، قال: أباک.(63)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی نیکویی کنم؟». فرمود: «به مادرت»، عرض کرد: «بعد از او به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، بار سوم عرض کرد: «بعد ازاو به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، در چهارمین بار که این سؤال را تکرار کرد فرمود: به پدرت.

در حدیث دیگری آمده است که جوانی برای شرکت در جهاد، (آنجا که جهاد واجب عینی نبود) نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت به او فرمود:

«الک والدة؟»، قال: «نعم»، قال: فالزمها فانّ الجنّه تحت قدمها.(64)

[فرمود:]آیا مادری داری؟ عرض کرد: «آری» فرمود: درخدمت مادرت باش که بهشت زیر پای مادران است.

خداوند در قرآن به زحمات فوق العاده مادر اشاره می کند و می فرماید:

وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ.(65)

ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد.

مادران در دوران بارداری، دچار سستی و ضعف می شوند؛ زیرا از عصاره بدن آنان جنین پرورش می یابد. به همین دلیل، مادران در دوران بارداری، گرفتار کمبود انواع ویتامینها می شوند. خداوند در جای دیگر می فرماید:

وَالْوالِداتُ یرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ.(66)

مادران، فرزندان خود را دو سالِ تمام، شیر می دهند.

حقّ شیر دادن در دوسال شیرخوارگی، مخصوص مادر است و او از کودک خود نگهداری می کند. تغذیه جسم و جان نوزاد در این مدت، با شیر و عواطف مادر، پیوند ناگسستنی دارد و حقّ نگهداری و سرپرستی را بر عهده او گذارده است.

چند دستور درباره دوران شیرخوارگی

1 - حق حضانت و نگاهداری و شیردادن در دوران نوزادی، به عهده مادر است. با اینکه ولایتِ بر اطفال صغیر به عهده پدر گذارده شده؛ امّا از آنجا که در این مدت، نوزاد به شیر و عواطف مادری احتیاج دارد، حق حفاظت فرزند در دوره کودکی بر عهده او گذارده شده است.

2 - مدت شیر دادن طفل، لازم نیست که حتماً دو سال باشد. دو سال برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را به طور کامل انجام دهد: لِمَنْ اَرادَ اَن یتِمَّ الرِّضاعَة؛ ولی مادران حق دارند با توجّه به وضع نوزاد و رعایت سلامت او این مدت را تقلیل دهند.

3 - هزینه زندگی مادر، در دوران شیردادن، از نظر غذا و لباس و حتی در صورتی که طلاق بگیرد بر عهده پدر نوزاد است تا مادر با خاطری آسوده بتواند فرزند را شیر دهد.

وَ عَلَی الْمَوْلُودِلَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کسْوَتُهُنَّ.(67)

4 - پدر و مادر، هیچ یک نباید سرنوشت کودک خود را وجه المصالحه اختلافات خویش قرار دهند و بدین وسیله، ضربه های جبران ناپذیری بر روح و روان نوزادان وارد سازند:

لا تُضارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ.(68)

مردان باید مواظب باشند که حق حضانت و نگاهداری مادران را با گرفتن کودکان در دوران شیرخوارگی از آنها پایمال نکنند و مادران هم که این حق به آنها داده شده، نباید از آن سوء استفاده کنند و از شیردادن، خودداری کرده، یا مرد را از دیدار فرزندش محروم سازند.

5 - اگر پدر کودکی فوت کند، ورثه او باید احتیاجات مادر را در دورانی که به کودک شیر می دهد، تأمین کنند:

وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِک.(69)

6 - اختیارِ از شیر باز داشتن کودک، به پدر و مادر واگذار شده است:

فَاِنْ اَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیهِما.(70)

اگر پدر و مادر بخواهند با همفکری و توافق، طفل را از شیر باز گیرند، مانعی ندارد.

گر چه مادر محبور نیست نوزاد را شیر دهد؛ ولی چه بهتر که در راه رشد کودک خود، از بعضی خواسته های خود بگذرد، به طوری که یکدیگر را راضی نگاه داشتن و با هم مشورت نمودن، جامه عمل به خود بپوشد.

7 - هرگز نمی توان از حقّ شیر دادن و حضانت مادر جلوگیری کرد؛ مگر اینکه مادر، خود امتناع ورزد و یا مانعی برای او پیش آید که در این صورت، می توان نگاهداری کودک و شیردادن به او را به دایه مناسبی واگذار کرد.(71)

پس بدون شک، اگر خدمات و زحمات فراوانی که مادر از هنگام بارداری تا وضع حمل و دوران شیرخوارگی تحمّل می کند، در نظر بگیریم، خواهیم دید که هر قدر انسان در این راه بکوشد، باز هم حقّ مادر را نتوانسته ادا کند.

روزی امّ سلمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: «همه افتخارات، نصیب مردان شده است؛ زنان چه سهمی از این افتخارات را دارند؟» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

بلی اذا حملت المرأة کانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فی سبیل الله فاذا وضعت کان لها من الأجر ما لا یدری أحد ما هو لعظمة، فاذا أرضعت کان لها بکلّ مصّة کعدل عتق محرر من ولد اسماعیل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملک کریم علی جنبها و قال استأنفی العمل فقد غفرلک.(72)

آری! [زنان هم افتخارات فراوانی دارند]. هنگامی که زن، باردار می شود، در تمام طول مدت حمل، به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است، و هنگامی که وضع حمل می کند، آن قدر خدا به او پاداش می دهد که هیچ کس عظمت آن را نمی شناسد و هنگامی که فرزندش را شیر می دهد، در برابر هر مکیدنی از سوی کودک، خداوند پاداش آزاد کردن برده ای از فرزندان اسماعیل را به او می دهد، و هنگامی که دوران شیرخوارگی کودک تمام شد، یکی از فرشتگان بزرگوار خداوند بر پهلوی او می زند و می گوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن؛ چرا که خداوند، همه گناهان تو را بخشیده است.

درد و رنجهای مادر در راه پرورش فرزند، به جهت این است که محسوس تر است و هم به سبب اینکه زحمات مادر، در مقایسه با پدر، از اهمّیت بیشتری برخوردار است.

خداوند در قرآن عاطفه انسان را نسبت به مادر، به شدت تحریک می کند و به او تذکر می دهد که دلیل لزوم شکرگزاری از مادر، این است که نُه ماه، سنگینی او را تحمّل می کند و از نیرو و توان خود، او را نیرو می بخشد و خود، رفته رفته ناتوان می شود و به طور معمول و متعارف، تا دو سال از شیره جان خود متکفّل تغذیه فرزند می شود:

وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کرْهاً و وَضَعَتْهُ کرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً.(73)

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی به زمین می گذارد و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش، سی ماه است.

در حدیث آمده است که مردی، مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته و به طواف مشغول بود. در همین هنگام، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. عرض کرد: «آیا حقّ مادرم را توانستم ادا کنم». حضرت فرمود: نه، حتی یک نفَسِ او را جبران نکردی.(74)

نبی محترم روزی به منبر    سخن می گفت اندر حقّ مادر

که مادر، باب غفران جنان است    تو را احسان به مادر شد معین

که دارم مادری پیر و کهنسال    شب و روزم بود جویای احوال

پیاده بردمش تا کعبه بر دوش    نکردم خدمت او را فراموش

کنون گویی که دارد حقّی از من    بیان کن یا رسول اللّه ذوالمن

بفرمود: ار دَه و نُه بار دیگر    بری او را که گردد بیست بیشتر

نباشد مزد بی خوابی یک شب    که پستانت نهاد از مهر بر لب

دوران وضع حمل و شیرخوارگی برای مادران، بسیار دشوار و سخت است. رعایت نظافت و بهداشت و بر طرف ساختن احتیاجات کودک و نگهداری او از سرما و گرما، کاری بسیار سخت و خسته کننده است. مادر، همه سختی ها و ناراحتی ها را با مهر و محبّت تحمل می کند و هیچ توقّعی در برابر آن ندارد. انسان باید چنین نعمت عظیمی را ارج نهد؛ امّا انسان، هرگز قادر بر ادای حقّ مادر نیست.

چنانکه قبلاً گفته شد، از روایات استفاده می شود که حقّ مادر نسبت به فرزند، بیشتر و مهمتر است و آن به سبب مشقّتها و رنجهایی است که مادر، در به وجود آوردن و تربیت فرزند، تحمّل می کند. امام صادق علیه السلام می فرماید:

جاء رجل و سئلنی النبی صلی الله علیه و آله عن برِّ الوالدین، فقال: أبرر اُمُّک، أبرر اُمُّک، أبرر اُمُّک، أبرر أباک، أبرر أباک، أبرر أباک و بدأ بالاُمّ قبل ألاب.(75)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی احسان کنم؟» فرمود: «به مادرت». عرض کرد: «بعد به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت؟» عرض کرد: «سپس به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت». عرض کرد: «سپس به چه کسی؟». فرمود: «به پدرت».

اسلام، تنها مکتب و بهترین مکتبی است که برای مادر، عالی ترین ارزشها را قائل است. امّا تجلیل از مقام مادر، چگونه است؟ آیا تنها روزی را به نام مادر نامگذاری کردن و چند مقاله درباره او نوشتن، برای بزرگداشت مقام مادر، کافی است؟

در بسیاری از کشورهای جهان، روز مادر، پُر سر و صداست و با مراسم خاصّی برگزار می شود و هدایایی از سوی فرزندان به مادران داده می شود که البته این عمل هم، پسندیده و مطلوب است؛ امّا اسلام، برای مادر مقام و ارزش خاصّی قائل شده است، تا آنجا که رسیدن به آخرین مرحله کمال و جهانِ ابدیت، یعنی بهشت را در صورت رضایت مادر، امکان پذیر می داند. پیامبر صلی الله علیه و آله در روایتی می فرماید:

الجنة تحت أقدام الاُمّهات.(76)

بهشت در زیر پای مادران است.

البته منظور این نیست که اگر کسی رضای مادر را تأمین کند و به بقیه وظایف مذهبی خود عمل نکند، به بهشت می رود؛ بلکه مقصود این است که اگر تمام وظایف دینی اش را انجام دهد، ولی توأم با رضای مادر نباشد، قطعاً در بهشت برای او جایی نیست. حتی در مسائل دینی که امر مستحبّی در کار باشد و مادر فرزند را از آن امر مستحبّی نهی کند، در این موارد، فرزندان موظف اند که نهی مادر را بپذیرند؛ و حتی اگر نهی مادر با امر خداوند معارض باشد، در جایی که واجب عینی نباشد (مثل جنگ با کفّار)، اینجا هم اطاعت از نهی مادر، بر امتثال امر خداوند، مقدّم است. در روایتی آمده که شخصی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: پدر و مادر پیری دارم که مرا از رفتن به جهاد باز می دارند. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

فقرّ مع والدیک فوالذی نفسی بیده لأنسهما بک یوماً و لیلة خیر من جهادٍ سنة.(77)

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در این صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، یک شبانه روز با آنها بودن، از جهاد یک سال، بهتر است.

مقام و منزلت مادر آن قدر است که خداوند می فرماید:

فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً.(78)

یعنی کمترین اهانتی به آنها مکن و حتی اُف (کمترین تعبیر نامؤدّبانه) به آنها مگو. مبادا با نیشِ زبان و با کلمات سبک و اهانت آمیز، آنها را آزار دهید. یعنی با صدای بلند با آنها سخن مگو.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:

لو علم الله شیئاً ایسر منه و أهون منه لنهی عنه فالمعنی لا تؤذهما بقلیل و لاکثیر.(79)

اگر چیزی کمتر از اف وجود داشت، خداوند از آن نهی می کرد و معنای اف، یعنی اینکه آنها را به هیچ وجه اذیت مکن.

و حتی بودن در خدمت مادر، از همه واجبات (که وجوب عینی ندارند) مهمتر است و اگر موجب ناراحتی مادر بشود، جایز نیست که انسان، به آن واجب کفایی عمل کند. در حدیث است که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! من جهاد را دوست دارم؛ ولی مادری دارم که از این موضوع ناراحت می شود». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق لأنسها بک لیلة خیر من جهاد فی سبیل الله سنة.(80)

برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب که با مادرت مأنوس باشی، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.

در روایت است که نیکی به مادر، وسیله پذیرش و قبولی توبه است. امام سجاد علیه السلام می فرماید:

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول الله! ما من عمل قبیح الا قد عملته فهل لی من توبة؟» فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله : «فهل من والدیک أحَد حی؟» قال: «أبی»، قال: «فأذهب فبرّه»، قال: «فلمّا ولی»، قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «لو کانت اُمُّه فانه لو کان اُمُه حیاً فبرها مکان أدنی أن یقبل توبته».(81)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من در زندگی، فراوان گناه کرده ام؛ امّا اکنون پشیمانم و می خواهم توبه کنم. چه راهی در پیش گیرم تا پروردگار، سریعاً از گناهان من درگذرد؟». فرمود: «از پدر و مادر تو کدام یک زنده اند؟». عرضه داشت: «تنها پدرم». فرمود: «برو به پدر خود خدمت کن». بعد فرمود: اگر این مرد، مادر داشت و به مادر خود خدمت می کرد، سریعتر گناهان او مورد عفو قرار می گرفت.

این است مقام و منزلت مادر؛ و در اجتماع، باید زنان را با وظایف و مسئولیت های مادری آشنا کرد. آنها باید بدانند که مادر چه وظایفی بر عهده دارند و تنها این برای آنها کافی نیست که فرزندی از آنان متولّد شود.

در روایت دیگری آمده است:

جاء رجل من الأعراب الی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: «انّی اُرید أن أغزو و جئت استشیرک، فقال الک والدة؟» قال: «نعم، ترکتها و هی باکیة»، قال: الزمها فان الجنة عند رجلیها.(82)

مردی بادیه نشین، خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسید و عرضه داشت: آهنگ جنگ دارم و خدمت شما رسیده ام تا در این موضوع با شما مشورت کنم». رسول خدا فرمود: «آیا مادر داری؟». عرضه داشت: «بلی، او را وداع کردم، در حالی که گریان بود». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از او مواظبت نما. به درستی که بهشت، زیر پاهای مادر است.

خاله به منزله مادر است

از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «انّی قد ولدت بنتاً و ربَّیتها حتّی اذا بلغت فألبستها و حلَّیتها ثمَّ جئت بها الی قلیب فد فعتها فی جوفه و کان آخر ما سمعت منها و هی تقول: یا أبتاه فما کفّارة ذلک؟»، قال: «ألک اُمّ حیة؟» قال: «لا»، قال: «فلک خالة حیة؟»، قال: «نعم»، قال: «فأبررها فانّها بمنزلة الاُمّ یکفّر عنک ما صنعت».(83)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «برایم دختری متولّد شد. او را پروریدم و بزرگ کردم تا بالغ شد. بعد لباس به او پوشانیدم و او را به زیور آراستم و او را کنار گودالی آوردم و در آن گودال انداختم. آخرین سخنی که از او شنیدم این بود که می گفت: «ای پدر! کفّاره این کردار زشت چه خواهد بود؟» پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: «آیا مادرت زنده است؟». عرض کرد: «نه». فرمود: «آیا خاله ات زنده است؟». عرض کرد: «آری». حضرت فرمود: «با او خوشرفتاری کن که او به جای مادر است و کفّاره آن کردارت خواهد بود».

مادران چهارده معصوم علیهم السلام

بیان و صحبت پیرامون مقام و منزلت مادر بدون یادآوری از مادران نمونه و برجسته تاریخ اسلام که مصداق بارز آنان مادران معصومین علیهم السلام می باشد، امکان پذیر نیست.

مادرانی که افتخار تربیت و رشد معصومین را به عهده داشته و فرزندان آنان الگوی بشریت و انسانها در طول تاریخ بوده اند. البته ارائه توضیحات بیشتر پیرامون زندگانی این بانوان، خود کتاب جداگانه ای را می طلبد؛ امّا چون نوشتار ما پیرامون مقام مادر بود، مناسب دیدیم هر چند مختصر، نامی از مادران ائمّه اطهار علیهم السلام ببریم.

آمنه دختر وهب بن عبد مناف مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله

آمنه مادر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از با فضیلت ترین و پاکدامن ترین زنان تاریخ است که از دامان پاک او اشرف مخلوقات یعنی خاتم الانبیاء و المرسلین پیامبر عظیم الشأن اسلام به دنیا آمده است. ابن شهر آشوب روایت کرده است که اوّل مرتبه ثویبه آزاد کرده ابولهب آن حضرت را شیر داد و بعد از او حلیمه سعدیه آن حضرت را شیر داد و پنج سال نزد حلیمه ماند.(84)

هنگام کودکی رسول خدا صلی الله علیه و آله آمنه دختر وهب از عبدالمطلب اجازه خواست تا فرزندش را نزد اقوام خود از قبیله «بنی نجار» که در مدینه ساکن بودند ببرد، آن بانوی بزرگوار، همراه «ام ایمن» و پیامبر صلی الله علیه و آله راهی مدینه شده و در منزل همسرش عبداللّه در مدینه (که قبلاً وفات یافته بود)، ساکن گردیدند.

آمنه طی اقامت یک ماهه خود در این شهر و دیدار با بستگان، به سوی مکه برگشتند، در محلی به نام «ابواء» به سختی مریض شد و فوت نمود. پیکر پاک مادر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله در همان مکان به خاک سپرده شد و ام ایمن نیز محمد صلی الله علیه و آله را به مکه بازگردانید.(85)

فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به ایشان علاقه وافر داشتند به حدّی که وی را مادر خطاب می کردند.(86)

وی فاطمه، دختر اسد، فرزند هاشم و از نخستین زنانی است که به پیامبر ایمان آورد. او همان زنِ پاکدامنی است که به هنگام شدت یافتن درد زایمان، راه مسجدالحرام را پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه رساند و چنین گفت: خداوندا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدّم ابراهیم سازنده این خانه، تولّد این کودک را بر من آسان فرما!

امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه بنت اسد، نخستین زنی بود که پیاده از مکه به سوی مدینه مهاجرت کرد و از همه مردم نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله مهربانتر بود.

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود که امیرالمؤمنین علیه السلام گریان وارد شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چرا گریه می کنی؟». گفت: «مادرم فاطمه وفات کرد».

رسول خدا به او فرمود: به خدا مادر من هم بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله در تشییع جنازه فاطمه بنت اسد همواره زیر جنازه بود تا به قبر رسیدند سپس جنازه را گذاشت و خود داخل قبر شد و در آن دراز کشید. آنگاه برخاست وجنازه را با دست خود گرفت و داخل قبر کرد.(87)

خدیجه مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام

خدیجه بنت خویلد، همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و مادر مهربان فاطمه زهرا علیهاالسلام است. او اوّلین زنی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله و دین اسلام گرایید و با مال و ثروتِ خویش، آن حضرت را یاری داد.

وی در سن چهل سالگی به ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله در آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله تا زمانی که خدیجه زنده بود، زن دیگری اختیار نکرد. آن حضرت علاقه بسیاری نسبت به خدیجه داشت که به هیچ یک از زنان دیگرش نداشت و روایات زیادی در اوصاف وی نقل شده است. از جمله پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«أفضل نساء أهل الجنة خدیجة».

بهترین زنان بهشت خدیجه است.

در حدیث دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: به درستی که من خدیجه را بر زنان امتم برتری می دهم، همان گونه که مریم بر زنان عالم برتری داده شد. او ایمان آورد، هنگامی که مردم مرا تکفیر می نمودند، و هنگامی که مردم مالشان را از من دریغ می کردند او اموالش را در اختیار من گذاشت.

زحمات خدیجه در حمایت از اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بیان شده است. جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و گفت ای رسول خدا این خدیجه است که به نزد تو می آید و نزد او ظرفی از غذاست هنگامی که به تو رسید، از جانب پروردگارت و از جانب من به او سلام برسان و بشارت ده که خانه ای در بهشت برای اوست.

فاطمه زهرا علیهاالسلام

امام صادق علیه السلام فرمود که فاطمه علیهاالسلام را نُه نام است نزد حق تعالی: «فاطمه، صدّیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا». سپس حضرت فرمود: آیا می دانید معنای فاطمه چیست؟

فاطمه یعنی بریده شده از بدی ها.(88)

در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله بر خدیجه وارد شدند، دیدند خدیجه در حال گفتگو است. از ایشان سؤال کرد: «با که سخن می گویی؟». عرضه داشت: فرزندی که در رَحِم من است با من حرف می زند و مونس من است.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اینک جبرئیل مرا خبر می دهد که این فرزند، دختر است و از اوست نسل طاهر و با برکت، و حق تعالی، نسل مرا از او به وجود خواهد آورد و از نسل او امامان و پیشوایان دین به هم خواهند رسید و حق تعالی بعد از انقضای وحی ایشان را خلیفه های خود خواهند گردانید.(89)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

فاطمة بضعة منّی من سرّها فقد سرّنی و من سائها فقد سائنی فاطمة اعز الناس.(90)

فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده است. و هر کس وی را اذیت کند مرا اذیت کرده است. فاطمه، عزیزترین مردم است.

همچنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم فاطمه بهترین زنان عالم است.(91) از فضائل فاطمه زهرا علیهاالسلام این است که مشمول آیات تطهیر،(92) مباهله،(93) مودت،(94) و دهر(95) است.

شهربانو مادر حضرت سجاد علیه السلام

مادر امام زین العابدین علیه السلام شهربانو، ملکه ایران، دختر یزدگرد است که دست تقدیر او را از ایران دست به دست به مدینه رسانید. این بانوی ایرانی و ملکه اسلامی در دوران زندگانی زناشویی بسیار معزّز و محترم و مورد علاقه خاندان ولایت و مکتب امامت بود و یگانه فرزندی که از او به دنیا آمد، همانا حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام است.

از امام باقر علیه السلام روایت می کنند که چون فاتحان ایران، دختر یزدگرد را اسیر کرده به نزد عمر آوردند، این ملکه عفیفه در گوشه ای قرار گرفت و از شدت ناراحتی گفت: «اف بیروج باداهرمز». یعنی سیاه باد روز هرمز که اولادش چنین اسیر و دستگیر شده است. عمر گمان کرد او را دشنام می دهد، امر کرد او را اذیت کردند امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر بود. فرمود: تو حق نداری او را اذیت کنی. او شاهزاده محترم است. او دشنام نمی دهد؛ بلکه می گوید سیاه باد روز هرمز که دخترش به چنین روزی افتاده است و بهتر آن است که او را آزاد بگذاری هر که را خواست، به شوهری انتخاب کند. با این پیشنهاد موافقت شد و این بانو سه بار اطرافِ مجلس گردش کرد تا گمشده خود را که در خواب هم چهره زیبای او را دیده بود، پیدا کرد و حسین بن علی علیه السلام را انتخاب کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجا فرمود:

«حسینم! از این بانو برای تو بهترین مردانِ روی زمین متولّد خواهد شد و لذا علی بن الحسین را ابن الخیرتین گفتند.

خورشید جمالش مشرف از برج کمال آمد    خدا را جلوه گر بر خلق اشراق جمال آمد

شد از برج عبودیت عیان شمس ربوبیت    تجلّی جمال آنجا تجلّی جلال آمد

ز مشرق تافت بدری مشرق اندر لیلة القدری    که شمس طلعتش تمثال وجه بیمثال آمد(96)

فاطمه مادر امام باقر علیه السلام

مادر امام باقر علیه السلام حضرت فاطمه، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود که آن حضرت را ابن الخیرتین و علوی بین علوبین می نامیدند. از دعوات راوندی نقل است که روایت شده از حضرت امام باقر علیه السلام که فرمود: روزی مادرم در زیر دیواری نشسته بود که ناگاه صدایی از دیوار بلند شد و از جا کنده شد. خواست که بر زمین افتد، مادرم به دست خود اشاره کرد به دیوار و فرمود: «نباید فرود آیی». راوی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که روزی آن جناب یاد کرد جدّه اش مادر حضرت امام محمد باقر علیه السلام را، و فرمود:

کانت صدّیقة لم یدرک فی آل الحسن مثلها.

جدّه ام صدیقه بود و در خانواده حضرت امام حسن علیه السلام زنی به درجه او نبود.

امّ فروه مادر امام صادق علیه السلام

والده ماجده آن حضرت، نجیبه مکرّمه جناب فاطمه که به امّ فروه معروف است و حضرت صادق علیه السلام در حق آن بزرگوار فرموده:

کانت امّی ممّن امنت و اتّقت و احسنت و اللّه یحبّ المحسنین.

مادرم از جمله زنانی بود که ایمان آورد و تقوا و پرهیزکاری را اختیار کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

حضرت صادق علیه السلام در این بیان مختصر، مادر گرامی خود را به تمام اوصاف شریف توصیف نموده است. همان طور که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب همّام بن عباده که از آن حضرت خواست که برای او متّقین را وصف کند، به کلمه «اتّق اللّه و أحسن فانّ اللّه مع الذین اتّقوا و الّذینهم محسنون» اکتفا کرد.

و جلالت آن بانوی بزرگوار چنان بود که به سبب آن از حضرت صادق علیه السلام به ابن المکرّمة تعبیر می کرد.

از عبدالأعلی روایت شده که گفت: امّ فروه را دیدم که کسایی پوشیده بود و طواف کعبه می کرد. وقتی به حجرالاسود رسید، حجرالاسود را با دست چپ استلام کرد. مردی در آنجا به آن مخدّره گفت: یا امة اللّه قد اخطات السنّة؛ ای کنیز خدا سنّت و آداب که حجرالاسود را با دست چپ استلام نمودی، خطا کردی». امّ فروه فرمود: «انّا لاغنیاء من علمک؛ همانا ما از علم شما بی نیازیم».

حمیده، مادر امام موسی بن جعفر علیه السلام

والده امام موسی کاظم علیه السلام علیا مخدّره حمیده است. حضرت صادق علیه السلام فرموده که حمیده. تصفیه شده از هر آلودگی و چرکی است؛ مانند شمس طلا. پیوسته ملائکه او را حراست و پاسبانی می نمودند تا به من رسید، به سبب آن کرامتی که از حق تعالی است برای من رجعت بعد از من.

وقتی امام صادق علیه السلام از نام این بانو سؤال نمود، گفت: «حمیده نام دارم». حضرت فرمود که پسندیده ای در دنیا و ستایش کرده خواهی بود در آخرت.

مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) می گوید: از بعض روایات مشخّص می شود که این بانو، فقیه و عالم به احکام و مسائل بوده که حضرت صادق علیه السلام زنها را امر می فرمود که در مسائل و احکام دین به او رجوع نمایند.

نجمه، مادر حضرت رضا علیه السلام

این بانوی بزرگوار که او را تُکتَم و امّ البنین نیز می نامند، از بهترین زنان در عقل و دین و حیا بود.

حمیده مادر امام موسی بن جعفر علیه السلام روزی به حضرت گفت: «ای فرزند گرامی! تکتم زنی است که من از او در زیرکی و محاسن اخلاق بهتر ندیده ام و می دانم هر نسلی که از او به وجود آید، پاکیزه و مطهّر خواهد بود. از تو می خواهم که رعایت حرمت او بنمایی». چون حضرت رضا علیه السلام از او به وجود آمد، او را طاهره نامید.

شیخ صدوق به سند معتبر از نَجمه مادر حضرت روایت کرده است که گفت: چون به فرزند بزرگوار خود حامله شدم، به هیچ وجه احساس سنگینی در حمل خود نمی کردم، و چون به خواب می رفتم، صدای تسبیح و تهلیل و تحمید خداوند را از رَحِم خود می شنیدم و چون بیدار می شدم، صدایی نمی شنیدم، و چون آن فرزندِ سعادتمند از من متولّد شد، دستهای خود را بر زمین گذاشت و سرِ مطهّر خود را به سوی آسمان بلند کرد و لبهای مبارکش حرکت می کرد و سخنی می گفت که من نمی فهمیدم.

سبیکه نوبیه (خیزران)، مادر حضرت جواد علیه السلام

این بانوی بزرگ، از بانوان ارجمند و از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است.

مادر حضرت جواد علیه السلام ، از فاضل ترین زنان عصر خود بوده است و چون امام جواد از او متولّد شد، حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند به من فرزندی ارزانی داشت که شبیه به موسی بن عمران است که دریا را می شکافت و مانند عیسی بن مریم که مادرش مقدس و منزّه آفریده شده بود و این فرزند، عمر کوتاهی دارد و به سَمّ جفا مسموم خواهد شد. سپس فرمود:

هذا المولود الذی لم یولد مولود اعظم برکة منه.

این فرزندی است که مولودی با برکت تر از این فرزند متوّلد نشده است.

مادر گرامی آن حضرت، مظهر تقوا و فضیلت و دارای عظمت و جلال بوده است.

سمّانه، مادر امام هادی علیه السلام

مادر گرامی امام هادی علیه السلام سمّانه مغربیه، معروف به سیده است و در جنّات الخلود آمده است که آن بانو، همیشه روزه مستحبی می گرفت و در زهد و تقوا مثل و مانند نداشت.

علی بن مهزیار از حضرت هادی علیه السلام روایت کرده که فرمود: مادرم به حقّ من عارفه است و او از اهل بهشت است. به او شیطان سرکش نزدیک نمی شود و خداوند نگهبان اوست.

حُدَیث، مادر امام حسن عسکری علیه السلام

مادر امام عسکری علیه السلام از زنان صالح روزگار و دارای فضائل نفسانی بود. این بانوی گرامی در تربیت فرزند بر حسب تعلیمات امام زمان خود با کمال مراقبت می کوشید و نشو و نمای امام یازدهم، بر طبق آموزش و پرورش مکتب نبوّت بود.

این بانوی بزرگ در مدینه می زیست و زنان بزرگ عرب، پیرامون او جمع می شدند و به وسیله او کسب فیض می کردند. حُدیث یا سلیل یا سوسن از اولاد شاهان رومی بود، و همیشه مراقبت امام بود و از مدینه به سامرا و در مسافرت امام حسن عسکری علیه السلام ، ملازم رکاب او بوده و در سامرا از دنیا رفت.

نرجس، مادر امام زمان علیه السلام

نرجس، دختر بزرگترین قیصر روم و از خاندان شمعون. وصی بلافصل حضرت عیسی بن مریم علیهاالسلام بوده که دست تقدیر، این شاهزاده رومی را برای مادری حجة بن الحسن (عج) حفظ کرد و به عراق فرستاد.

شیخ طبرسی از بُشر انصاری که از خدمه حضرت هادی بود نقل می کند که گفت: روزی امام هادی علیه السلام مرا طلبید و فرمود: ای بشر! تو از انصاری و سابقه دوستی ما با انصار، قدیمی است و اینک می خواهم وظیفه ای به عهده تو بگذارم که فضیلتی برای تو باشد.

بشر، بسیار خوشحال شد. حضرت هادی نامه ای نوشت و سرِ آن نامه را مهر نمود و پارچه زردی که در آن 220 دینار طلا بود به من داد. فرمود: بشر، این زر و نوشته را بگیر و بر بغداد در مسیر رود فرات حاضر باش که فردا طرف عصر، کشتی یی خواهد رسید و در آن، کنیزهایی هستند که برای فروش آورده اند که فروشنده آن عمر بن یزید نخاس است. در این هنگام، کنیزان را بر مشتریان معرّفی می کنند. آن کنیز از نشان دادن خود امتناع می ورزد. در این موقع، تو خود را نزدیک به عمرو بن نخاس برسان و بگو یکی از اشراف نامه ای به خطّ رومی نوشته که من به این کنیز بدهم تا اگر به صاحب این نامه میل کند، او را خریداری کند.

بشر انصاری می گوید با حفظ این دستورات حرکت کردم و کنار دجله رسیدم. کشتی ها رسیدند و همان طور که فرموده بود، یکی پس از دیگری آن پیش بینی ها عملی می شد. من به موقع پیش رفتم و نامه را بدان کنیز دادم. گرفت و باز کرد. خواند و صدای گریه او بلند شد. گفت: مرا به صاحب این نامه رغبتی زیاد است و چنانچه مرا به او نفروشی، خود را خواهم کشت.

بشر می گوید این مقدمات، موجب شد که من در قیمت سختگیری کردم تا به آن مبلغی که حضرت هادی علیه السلام داده بود رسید و عمر و بن نخاس حاضر شد. زرها را گرفت و کنیز را تسلیم کرد. آن گاه دیدم کنیز خندان و شکفته شد. در این هنگام، کنیز باز نامه را بیرون آورد. می خواند و می بوسید و بر چشم خویش می کشید. گفتم: «نامه ای را می بوسی که صاحبش را ندیده ای و نمی شناسی». گفت: معرفت به فرزندان و اوصیای پیغمبر صلی الله علیه و آله در جان و دل من رسوخ کرده است.

نیکی به پدر و مادر ستمکار

خداوند متعال، انسان را به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت فرموده است و هر گونه احترام و نیکی درباره آنان مورد دستور خداوند است. در بعضی از آیات قرآن، موارد مخصوصی از احسان نسبت به پدر و مادر ذکر شده است؛ مثل انفاق و وصیت به والدین؛ ولی آنچه از مجموع آیاتی که درباره والدین آمده به دست می آید، احسان مطلق است.

خداوند برای اطاعت از پدر و مادر، حد و مرزی نیز قائل شده است که اگر آنان، انسان را بر شرک دعوت کنند یا عقیده شرک آمیز خویش را بر فرزندشان تحمیل نمایند، نباید از آنان اطاعت کنند، و از توحید، چشم بپوشد.

توجّه به این نکته لازم است که لزوم احترام به پدر و مادر و رعایت حقوق آنها، نباید باعث شود که فرزند، در برابر گناه آنان بی تفاوت باشد و از وظیفه شرعی خود که امر به معروف و نهی از منکر است، غفلت کند بلکه بهترین احسان و رعایت حقوق آنان، این است که آنها را از ادامه گناه باز دارد. خداوند می فرماید:

وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْروُفاً.(97)

و هرگاه آنان تلاش کنند که موجودی را شریک من قرار دهی که از آن آگاهی نداری، از آنها اطاعت مکن؛ ولی با آنها در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن.

هرگز نباید رابطه انسان و پدر و مادرش مقدّم بر رابطه او با خدا باشد و نباید عواطف خویشاوندی بر اعتقاد مکتبی او حاکم گردد. وظیفه فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند و استقلال فکری خود را حفظ کنند.

ممکن است این فرمان خداوند، این توهّم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدّت عمل و بی حرمتی به خرج داد. لذا می فرماید که عدم اطاعت آنان در مسئله کفر و شرک، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست؛ بلکه فرزند باید با پدر و مادر در دنیا به گونه ای شایسته رفتار کند؛ یعنی از جنبه های مادّی و دنیایی با آنها با مهر و محبّت رفتار کند؛ ولی از نظر اعتقادی و برنامه های مذهبی، تسلیم افکار آنها نباشد.

در حقیقت، اسلام برترین احترام را برای پدر و مادر قائل است که حتی در صورت مشرک بودن و دعوت به شرک کردن (که منفورترین کارها در نظر اسلام است)، باز حفظ احترام آنها را در عین عدم پذیرش دعوت آنها به شرک، واجب می شمرد. لذا وظیفه فرزندان است که از پدران و مادران خویش به بهترین وجه نگهداری کنند و نباید چنین تصوّر شود که مخالفت با پدر و مادر در مورد دعوت به شرک، دلیل بر بد رفتاری با آنهاست و این، نهایت تأکید اسلام در مورد احترام به پدر و مادر را ثابت می کند. لذا در حدیثی از امیرمؤمنان نقل شده است:

لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق.(98)

اطاعت از مخلوق، در عصیان خالق، روا نیست.

پدر و مادر کافر نیز باید احترام شوند

زکریا بن ابراهیم می گوید: من نصرانی بودم و مسلمان شدم. در موسم حج به مکه مشرّف شدم. سپس خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: «من نصرانی بودم و مسلمان شده ام». امام علیه السلام به من فرمود: «از اسلام چه دیدی؟» گفتم: قول خداوند متعال که می فرماید: ما کنْتَ تَدْری مَاالْکتابُ وَ لاَ الاْیمانُ وَ لکنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ.(99) ای پیامبر! تو پیش از این، کتاب و ایمان را نمی دانستی که چیست و ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن، هر کسی از بندگان خویش را که بخواهیم، هدایت می کنیم». حضرت فرمود: «به راستی که خداوند، تو را هدایت فرموده است». بعد سه مرتبه فرمود: «خدایا! هدایتش فرما». بعد فرمود: از من هر چه می خواهی سؤال کن.

عرض کردم: «پدر و مادر و خانواده من، نصرانی هستند و مادرم نیز نابیناست. من همراه آنها باشم و در ظرف آنان غذا بخورم؟». حضرت فرمود: «آنها گوشت خوک می خورند؟». عرض کردم: «نه، با آن تماس هم نمی گیرند و دست به آن نمی زنند». فرمود: «با آنها باش؛ مانعی ندارد و مواظب مادرت باش و با او خوشرفتاری کن و هر گاه بمیرد، او را به دیگری وامگذار. خودت به کارش اقدام کن و به کسی مگو تا نزد من در مِنا بیایی، ان شاءالله.

در منا خدمت حضرت رفتم. دیدم مردم دور او را گرفته اند و او مانند معلم کودکان بود که گاهی این و گاهی آن از او سؤال می کردند. وقتی به کوفه رفتم، نسبت به مادرم مهربانی می کردم و خود به او غذا می دادم و لباسهایش را تمیز می کردم و مدام خدمتکارش بودم. مادرم به من گفت: پسر جان! تو زمانی که در دین ما بودی با من چنین رفتار نمی کردی؟ این چه چیزی است که از تو می بینم، از زمانی که از دین ما بیرون رفتی و به دین حنیف داخل شدی؟

گفتم: «مردی از فرزندان پیامبر ما به من چنین دستوری داده است». مادرم گفت: «آن مرد آیا پیامبر است؟» گفتم: «نه، بلکه او فرزند یکی از پیامبران است» مادرم گفت: «پسر جان! این مرد پیغمبر است؛ زیرا این دستوری را که به تو داده، از سفارشهای پیامبران است». گفتم: مادرم! بعد از پیغمبر ما پیغمبری نیامده و او پسر پیامبر است». مادرم گفت: دین تو بهترین دین است آن را به من عرضه کن.

من دینم را به او عرضه داشتم. او مسلمان شد و من هم برنامه اسلام را به او آموختم. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به جا آورد و شب، عارضه ای بر او رخ داد و بیمار شد. به من گفت: «پسر جان! آنچه به من آموختی، دوباره تکرار کن». من آنها را تکرار کردم. مادرم اقرار کرد و از دنیا رفت. چون صبح شد. مسلمانها غسلش دادند و خودم بر او نماز خواندم و در قبرستان دفنش نمودم.(100)

از جابر روایت شده است:

سمعت رجلاً یقول لأبی عبدالله علیه السلام : «انّ لی أبوین مخالفین؟»، فقال: برّهما کما تبرّ المسلمین ممّن یتولانا.(101)

شنیدم مردی به امام صادق علیه السلام عرض می کرد: «پدر و مادرم مخالف حق هستند». امام فرمود: به آنها نیکی کن، کما اینکه اگر مسلمان بودند، به آنها نیکی می کردی.

امام باقر علیه السلام می فرماید:

ثلاث لم یجعل الله عزّ و جلّ لأحد فیهنَّ رخصة: أداء الأمانة الی البرّ و الفاجر، و الوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر، و برّ الوالدین برّین کانا أو فاجرین.(102)

خداوند در سه چیز به احدی رخصت نداده است: یکی ادای امانت، خواه انسان نیکو باشد یا فاجر فاسق، و دیگری وفای به عهد و پیمان، و دیگری هم نیکی به پدر و مادر خواه، نیکوکار باشند یا فاجر و کافر.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است:

برّ الوالدین واجب فان کانا مشرکین فلا تطعهما و لا غیرهما فی المعصیة فانه لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق.(103)

نیکی به پدر و مادر بر همه واجب است؛ و امّا اگر مشرک بودند، در شرک از آنها و در معصیت، از هیچ کس اطاعت مکن. به درستی که در معصیت خالق، هیچ کسی را حقّ اطاعت مخلوق نیست.

در روایتی آمده است:

عن معمّر بن خلاّد قال: «قلت لأبی الحسن الرضا علیه السلام : «ادعولوالدی اذا کانا لایعرفان الحقّ؟»، قال: «اُدع لهما و تصدّق عنهما، و ان کانا حیین لا یعرفان الحقّ فدارهما فانّ رسول الله صلی الله علیه و آله : قال: انّ اللّه بعثنی بالرّحمة لا بالعقوق.(104)

معمر بن خلاد می گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: «آیا پدر و مادرم را با اینکه مسلمان نیستند، یاد آوری کنم؟». امام فرمود: آنها را به یاد بیاور و از طرف آنها صدقه بده، و اگر در حال حیات هستند با آنها مدارا کن، زیرا که رسول خدا فرمود: خداوند مرا به رحمت مبعوث نموده، نه به عقوق و نامهربانی.

لذّت زندگی، در خدمت کردن به والدین است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

انّ الله تعالی وضع أربعا فی أربع: برکة العلم فی تعظیم الأستاذ،

و بقاء الایمان فی تعظیم الله، و لذّة العیش فی برّ الوالدین، و النجاة من النار فی ترک ایذاء الخلق.(105)

خداوند متعال، چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است: برکت علم را در تعظیم و احترام استاد، و بقای ایمان را در تعظیم خداوند، و لذّت زندگی را در نیکی کردن به والدین، و رها شدن از آتش را در ترک آزار خلق؛ و هر کسی که احسان نکند، لذّت زندگی را در نیابد.

فواید نیکی به پدر و مادر

1 - نگاه با محبّت به پدر و مادر، عبادت است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

نظر الولد الی والدیه حباً لهما عبادة.(106)

نگاه دوستانه به پدر و مادر، عبادت است.

در روایات، نگاه کردن به چند چیز، عبادت شمرده شده که یکی از آنها نگاه کردن به قرآن است و دیگری نگاه کردن به جمال با کمال امیرالمؤمنین علی علیه السلام .

مردی در کنار کعبه به ابوذر گفت: «چرا به چهره علی علیه السلام زیاد نگاه می کنی؟». ابوذر پاسخ داد که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:

النّظر الی علی بن أبی طالب عبادة، و النّظر الی الوالدین برأفةٍ و رحمةٍ عبادة.(107)

نگاه کردن به روی مبارک علی علیه السلام عبادت است؛ همچنین نگاه کردن به پدر و مادر از روی محبّت و رحمت، عبادت است.

2 - جهاد در راه اسلام است

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

برّ الوالدین یجزی عن الجهاد.(108)

نیکی به پدر و مادر، جای جهاد را می گیرد.

3 - بزرگترین واجب است

امام علی علیه السلام فرموده است:

برّ الوالدین أکبر فریضة.(109)

نیکی به پدر و مادر، بزرگترین واجب است.

4 - باعث طول عمر و زیادتی روزی است

امام باقر علیه السلام می فرماید:

من سرّه أن یمدّ له فی عمره و یزاد فی رزقه فلیبرّ والدیه.(110)

کسی که می خواهد بر عمر خود بیفزاید و روزی خود را زیاد کند، پس بر پدر و مادر خود، نیکی کند.

در روایت دیگری به نقل از عنان بن سریر آمده است:

کنّا عند أبی عبدالله علیه السلام و فینا میسر فذکر واصلة القرابة، فقال أبوعبدالله علیه السلام یا میسر! قد حضر أجلک غیر مرّة و لا مرّتین کلّ ذلک یؤخّر الله أجلک لصلتک قرابتک و ان کنت تریدان یزاد فی عمرک فبرّ شیخیک یعنی أبویه.(111)

با میسر نزد امام صادق علیه السلام بودیم. گفتگو از صله رحم شد. حضرت فرمود: ای میسر! اجلت بیش از یک دفعه رسید، خداوند تمام آن را به تأخیر انداخت، برای اینکه صله رحم می کردی. اگر می خواهی عمرت زیاد شود، به پدر و مادرت نیکی کن.

و در روایت دیگری آمده است:

انّه ربّما کان قد بقی من عمر الانسان ثلث سنین ثم انّه یحسن الی والدیه و یصل أرحامه فیؤخّره الله الی ثلثین سنة و انّ منهم من یبقی من عمره ثلاثون سنة ثم انّه یقطع أرحامه أو یعق والدیه فیمحو الله سبحانه الثلاثین و یثبت مکانها ثلاث سنین، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله : رأیت فی المنام رجلا قد اتاه ملک الموت لقبض روحه فجاء برّه بوالدیه فمنعه منه.(112)

چه بسا گاهی از عمر انسان، سه سال باقی است؛ امّا در اثر احسان به پدر و مادر و صله رحم، خداوند، عمر سه ساله او را تبدیل به سی سال می کند، و در مقابل، شخصی از عمرش سی سال باقی است؛ امّا به دلیل قطع رحم و آزار و اذیت والدین، خداوند عمر او را به سه سال تبدیل می کند.

پیامبر صلی الله علیه و آله در خواب شخصی را دید که ملک الموت برای قبض روح او آمده؛ ولی در اثر نیکی به پدر و مادر، این عمل تحقّق نیافت.

5 - بهترین خوبی هاست

علی علیه السلام می فرماید:

برّ الوالدین من أکرم الطّباع.(113)

نیکی به پدر و مادر از بهترین خوبی هاست. چه نیکی یی بالاتر از این است که انسان، در دنیا نسبت به پدر و مادر خود، مهربانی کند.

6 - باعث خشنودی خداوند است

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

رضی الله مع رضی الوالدین.(114)

رضایت خداوند، در رضایت والدین است.

7 - باعث لذّت زندگی است

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

لذّة العیش فی البرّ بالوالدین.(115)

لذّت زندگی در نیکی به پدر و مادر است.

کسانی که در زندگی اجتماعی با پدر و مادر خود، نامهربانی می کنند و با غیظ و غضب با آنان برخورد می نمایند، نه تنها در آخرت مورد عذاب خدای سبحان واقع می شوند، بلکه در دنیا هم هیچ لذّت و بهره ای از زندگی خود نمی برند. ما در زمان خود، شاهد هستیم کسانی که با پدر و مادر خود هیچ برخورد مناسبی نداشته اند، چطور گرفتار از هم پاشیدگی زندگی می شوند و همیشه گرفتار سختی زندگی هستند. بنابراین، کسانی که می خواهند در این دنیا از زندگی راحت و مطلوبی برخوردار باشند، باید با پدر و مادر با مهر و محبّت برخورد کنند و همیشه با خوشرویی با آنان رفتار کنند تا به زندگی خود، سامان ببخشند و شیرینی زندگی، در خانواده آنها همواره شعله ور بماند.

8 - باعث راحتی مرگ است

امام صادق علیه السلام می فرماید:

من أحبّ أن یخفّف اللّه عزّ و جّل عنه سکرات الموت فلیکن بوالدیه بارّا.(116)

کسی که دوست دارد موقع قبض روح جان او راحت گرفته شود، پس به پدر و مادر خود، نیکی کند.

9 - بهترین اعمال است

امام صادق علیه السلام فرموده است:

أفضل الأعمال الصلاة لوقتها و برّ الوالدین و الجهاد فی سبیل اللّه.(117)

بهترین اعمال نزد خداوند، نمازگزاردن در وقت آن و نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خداست.

10 - سپر آتش جهنّم است

در روایت آمده است:

انّ أبی قد کبر جداً و ضعف فنحن نحمله اذا اراد الحاجة فقال ان استطعت أن تلی ذلک منه فافعل و لقّمه بیدک فانّه جنة لک غدا.(118)

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «پدرم به حدّی پیر و ناتوان شده که او را برای قضای حاجت، حمل می کنم و می برم. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر قدرت داری، خودت این کار را انجام بده و خودت بر دهان او غذا بگذار تا این عمل، سپر آتش فردایت باشد [و تو را به بهشت ببرد].

11 - باعث نیکی فرزندان آنها در آینده به پدر می شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

برّوا أبائکم یبرّ کم أبناؤکم.(119)

به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

12 - مورد رحمت خداوند واقع می شود

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

رحم الله امرءً اعان والده علی برّه.(120)

خداوند، رحمت کند کسی را که کمک کند به پدرش بر نیکی.

13 - دعایش درباره فرزند، رد نمی شود

امام صادق علیه السلام فرموده است:

ثلاث دعوات لایحجبن عن الله تعالی: دعاء الوالد لولده اذا برّه.(121)

امام صادق علیه السلام فرمود: سه دعاست که رد نمی شود و یکی، دعای پدر برای فرزندش است، زمانی که به او نیکی کند.

14 - باعث شناخت و معرفت انسان می شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

برّ الوالدین من حسن معرفة العبد باللّه.(122)

نیکی به پدر و مادر، از نشانه های شناخت انسان نسبت به پروردگار است.

15 - باعث تأخیر در مرگ می شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

رأیت بالمنام رجلاً من أمّتی قد أتاه ملک الموت لقبض روحه، فجاء برّه بوالدیه فمنعه منه.(123)

در خواب دیدم که ملک الموت می خواهد یکی از امّتم را قبض روح کند. در این هنگام، آن شخص به پدر و مادر نیکی کرد. لذا [خداوند] از قبض روح او منع کرد.

16 - ثواب حج دارد

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است:

ما من ولد بارّ ینظر الی والدیه نظر رحمة الاّ کان له بکلّ نظرة حجّة مبرورة؛ فقالوا: یا رسول الله! و ان نظر فی کلّ یوم مأة» قال: نعم، الله أکبر و أطیب.(124)

[فرمود:]هر فرزندی که از روی رحمت و نیکی به پدر و مادر نگاه کند، به هر نگاهش [ثواب] یک حجّ قبول شده، داده می شود. عرضه داشتند: «ای رسول خدا! اگر در هر روز صد بار نگاه می کند». فرمود: آری! خداوند بزرگ است.

17 - هرگز فقیر نمی شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

... فلیکن بوالدیه بارّاً فاذا کان کذلک لم یصبه فی حیاته فقرا أبداً.(125)

هر کسی می خواهد که خداوند، سکرات مرگ را بر او آسان گرداند، به پدر و مادر نیکی کند که در این هنگام، هرگز در زندگی اش فقیر نمی شود.

18 - نیکی به والدین، نعمت خداوند است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

من نعمة الله علی الرجل أن یشبه والده.(126)

از نعمتهای خداوند بر انسان، آن است که پدرش را گرامی دارد.

19 - اطاعت خداوند است

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

فان صلتهما طاعة الله.(127)

نیکی به پدر و مادر، طاعت خداوند است.

20 - حضرت موسی علیه السلام به چنین کسی غبطه می خورد

در روایتی آمده است:

روی أنّ موسی علیه السلام لمّا ناجی ربّه رأی رجلاً تحت ساق العرش قائماً یصلّی فغبطه بمکانه، فقال: «یا ربّ بم بلّغت عبدک هذا ما أری؟» قال: یا موسی! انّه کان بارّاً بوالدیه.(128)

وقتی حضرت موسی با پروردگارش مناجات می کرد، مردی را دید که مناجات می کند. حضرت موسی به مقام و درجه او غبطه خورد. عرض کرد:

«پروردگارا! به چه وسیله بنده ات را به این مقام رساندی؟». فرمود: ای موسی! این مرد به پدر و مادر خود، نیکی می کرد.

21 - بهترین افراد در روز قیامت است

در روایت آمده است:

سید الأبرار یوم القیامه رجل برّ والدیه.(129)

بهترین نیکوکار در روز قیامت، مردی است که به پدر و مادر خود، نیکی کند.

البته این مرد، شخص نیکوکار در روز قیامت است و در دنیا هم، موجب خوشبختی و خرسندی و سعادت در زندگی اوست.

22 - از صفات شیعه است

امام باقر علیه السلام می فرماید:

ما شیعتنا الاّ من أتقی اللّه و اطاعه و ما کانوا یعرفون الاّ بالتواضع و التخشع و أداء الأمانة و کثرة ذکر الله والصوم و الصلاة و البرّ بالوالدین.(130)

شیعه ما نیست، جز کسی که خدا را در نظر داشته باشد و او را اطاعت کند، و شیعه را نمی توان شناخت، جز با تواضع، افتادگی، ادای امانت، ذکر فراوان، روزه گرفتن، نماز خواندن و نیکی با پدر و مادر.

23 - سبب ورود به بهشت است

امام صادق علیه السلام فرموده است:

قال یأتی یوم القیامة شی ء مثل الکبة فیدفع فی ظهر المؤمن فیدخله الجّنة، فیقال: هذا البرّ.(131)

روز رستاخیز، چیزی مثل سپر آورده می شود و در بهشت بر سر مؤمن افکنده گردد و او را داخل بهشت می کند و گفته می شود که این، به سبب نیکی به والدین و خویشان و مؤمنان است.

در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است:

أربع من کنّ فیه بنی اللّه له بیتاً فی الجنّه: من آوی الیتیم، و رحم الضعیف و أشفق علی والدیه، و رفق بمملوکه.(132)

چهار دسته هستند که اگر این چهار صفت در آنها باشد، خدا برای آنان در بهشت خانه آماده کرده است: 1) کسی که یتیمی را پناه دهد؛ 2) به ضعیف ترحّم کند؛ 3) به پدر و مادر، مهربان باشد؛ 4) با مملوک خود مهربان باشد و با او مدارا کند.

در آیات قرآن و روایات ائمّه معصومین علیهم السلام ، مجموع صفات و اعمالی که سبب ورود انسان به بهشت می شود و او را در جایگاهی رفیع قرار می دهد، کاملاً مشخّص شده است که البته ما درصدد بررسی همه این صفات نیستیم؛ ولی به مناسبت، اوصافی را بیان می کنیم تا با عمل به آنها، از جمله کسانی باشیم که از این نعمت جاوید خداوند، بهره مندند.

ایمان و عمل صالح

از شاخص ترین، بلکه از بارزترین و مهمترین عواملی که سبب ورود انسان به بهشت می شود، ایمان و عمل صالح است. ایمان بدون عمل، اثری ندارد، همان طوری که عمل بدون ایمان هم سودبخش نیست. با نگاهی کوتاه به آیات قرآن، در می یابیم که سعادت و خوشبختی انسان و جامعه در گرو دو چیز است: ایمان و عمل صالح و زندگی با ایمان و عمل شایسته. خداوند در قرآن می فرماید:

مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکرٍ اَوْاُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ.(133)

هر کس از مرد و زن، کار نیکی را به شرط ایمان برای خدا به جا آرد، ما او را در زندگانی، خوش و با سعادت زنده ابد می گردانیم و اجری بسیار از عمل نیکی که کرده به او عطا می کنیم.

و در آیه دیگری می فرماید:

وَ الّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِک اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ.(134)

کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آنها یاران بهشت اند و برای همیشه در آن خواهند ماند.

تقوا

در آیات قرآن، یکی از عوامل ورود انسانها به بهشت، تقوا بیان شده است. تقوا یعنی انجام واجبات و ترک محرّمات، و اگر کسی واجبات الهی را به جا آورد و چیزهایی که در شرع مقدس، حرام شمرده شده، ترک نماید، آن شخص، متّقی است و جایگاه او در بهشت است:

تِلْک الجَنَّةُ الَّتی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیا.(135)

این، همان بهشتی است که ما به ارث به بندگان پرهیزکار خود می بخشیم.

استقامت در ایمان

ثبات بر ایمان و عدم انحراف از آن، از جمله اسباب ورود به بهشت است. چه بسا اشخاصی که در صدر اسلام از زمره اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله شمرده می شدند و در عبادت و اطاعت، از پیشگامان محسوب می شدند؛ امّا از جاده مستقیم الهی منحرف شدند؛ ولی در مقابل، کسانی بودند که با تمام وجود، بر ایمان فطری خود پا بر جا ماندند و تا آخرین لحظات زندگی در این راه با نثار جان و مال خود ایستادگی کردند و این، خود عامل ورود به بهشت گردید:

اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّه ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ اُولئِک اَصْحابُ الجَنَّةِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ.(136)

کسانی که گفتند: پروردگار ما «اللّه » است، سپس استقامت کردند، نه ترسی بر آنهاست و نه غمی. آنان اصحاب بهشت هستند و برای همیشه در آن می مانند. این، پاداش اعمالی است که انجام دادند.

شهادت در راه خدا

در قرآن و روایات مقام شهادت، فوق العاده و والا بیان شده است و بی جهت نیست که در صدر اسلام و در طول تاریخ پربار اسلام، و در زمان ما جوانان، در میدان شهادت، گوی سبقت را از هم می ربودند تا به این مقام برسند؛ و چه رستگار شدند آن عزیزانی که در راه اعتلای کلمه توحید و ماندگاری معارف ائمّه معصومین علیهم السلام و فرهنگ همیشه جاوید عاشورا، جانشان را در این راه نثار کردند و جایگاه آنان در بهشت برین است:

اِنَّ اللّه اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمْ الْجَنَّةَ...(137)

خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری می کند، و بهشت برای آنان است.

24 - در سایه عرش خداست

در روایتی آمده است:

انّ موسی یناجی ربّه اذ رأی رجلاً تحت ظلّ العرش فقال: «یا ربّ من هذا الّذی قد أظلّه عرشک؟»، قال: هذا کان بارّاً بوالدیه.(138)

حضرت موسی علیه السلام با پروردگارش مناجات می کرد. در این هنگام، مردی را در زیر سایه عرش خدا مشاهده کرد. عرضه داشت: پروردگارا! این چه کسی است که در سایه عرش تو سُکنا گزیده؟». فرمود: این شخص، نسبت به پدر و مادرش مهربان بود.

نیکی به پدر و مادر بعد از دوران حیات

نیکی و محبّت به والدین، به دوران حیات آنان اختصاص ندارد؛ بلکه باید پس از درگذشت آنان پیوسته به یادشان بود و از خداوند، برای آنها طلب مغفرت و آمرزش کرد.

فرزندان می توانند حتی در زمان نبودِ والدین، نیکی را برای آنان فراموش نکنند، به این طریق که ارسال کننده حسنات و آثار نیک برای آنها باشند.

از رسول گرامی اسلام، روایت وارد شده که مقام یکی را در بهشت بالا می برند. می گوید: «این مقام از کجا برای من حاصل شده است؟». گویند: فرزندت برای تو طلب آمرزش کرد.(139)

قرآن مجید، یادآور این عمل نیک است در آنجا که می فرماید:

رَبِّ اغْفِر لی وَ لِوالِدَی وَ لِمَنْ دَخَلَ بِیتی مُؤْمِنا.(140)

پروردگارا! مرا بیامرز و همچنین پدر و مادر و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند.

و در جای دیگر می فرماید:

رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَی و لِلْمُؤْمِنینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسابُ.(141)

پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را روزی که حساب بر پا می شود، بیامرز.

اینجاست که ارزش سخن امام صادق علیه السلام برای ما روشن می گردد که فرمود:

ما یمنع الرجل منکم ان یبرّ والدیه حیین أو میتین یصلّی عنهما و یتصدق عنهما و یحج عنهما و یصوم عنهما فیکون الذی صنع لهما و له مثل ذلک.(142)

مرگ والدین نباید سبب قطع رشته خدمات گردد؛ بلکه باید پس از مرگ به آنها نیکی کرد؛ برای ایشان نماز گزارد و روزه گرفت و حج انجام داد که خداوند، همان ثوابی را که برای آنان مقرّر داشته است، برای فرزند هم عطا می کند.

بنابر روایات ائمه معصومین علیهم السلام ، والدین بعد از مرگ، هر لحظه چشم انتظار حسنه و کار نیکی از فرزندان هستند؛ اعمالی که می توانند باقیات صالحات باشند و در علوّ درجات آنها تأثیر بگذارد. روح آنان در جهان برزخ، شاهد و ناظر بر اعمال ماست.

آمرزش و طلب رحمت و بخشش از سوی فرزندان، باعث شادی روح پدر و مادر می شود و علاوه بر این، در تربیت صحیح و شکل گیری درست فرزندانشان نیز تأثیر بسزایی دارد. وقتی فرزند می بیند که پدرش برای والدین خود این چنین طلب رحمت می کند وهمیشه به یاد آنان است و ارتباط معنوی خود را با آنان قطع نکرده است و به کنار آرامگاه پدر و مادرش می رود و چراغ مزار آنها را همیشه روشن نگه می دارد، می آموزد که فردا خود او نیز باید این چنین در حقّ والدینش عمل کند.

در این زمینه به بیان احادیثی از ائمه اطهار علیهم السلام می پردازیم که نشان می دهد نیکی و احسان به والدین، مختصّ زمان حیات ایشان نیست؛ بلکه باید در زمان مرگِ آنان نیز استمرار داشته باشد:

ان العبد لیکون بارّا بوالدیه فی حیاتهما، ثم یموتان فلا یقضی عنهما دیونهما و لا یستغفر لهما فیکتبه اللّه عاقّا و انّه لیکون عاقا لهما فی حیاتهما غیر بارّ لهما فاذا ماتا قضی دینهما و استغفر لهما فیکتبه اللّه عزّ و جلّ بارّا.(143)

همانا بنده ای نسبت به پدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکوکار است؛ سپس آنها می میرند و او بدهی آنها را نمی پردازد و برای آنها آمرزش نمی خواهد. لذا خدا او را عاق و نافرمان می نویسد؛ و بنده دیگر، در زمان حیات پدر و مادر خود، مورد عاق آنهاست و نسبت به آنها نیکی نمی کند؛ ولی چون مُردند، بدهی آنها را می پردازد و برای آنها آمرزش می خواهد و خدای عزّ و جل، او را نیکوکار می نویسد.

پیامبر گرامی اسلام می فرماید:

سید الأبرار یوم القیامه رجل برّ والدیه بعد موتهما.

بزرگ نیکوکاران در روز قیامت، مردی است که به پدر و مادرش بعد از مرگشان نیکی کند.

زیارت قبر پدر و مادر

یکی از مستحبّاتی که به آن سفارش شده است، زیارت اهل قبور و طلب حوائج نزد قبر پدر و مادر است. امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند:

زوروا موتاکم فانّهم یفرحون بزیارتکم، و لیطلب أحدکم حاجته عند قبر أبیه و عند قبر اُمّه بما یدعو لهما.(144)

مردگان خود را زیارت کنید (به زیارت اهل قبور بروید)، زیرا آنان از زیارت شما خوشحال می شوند، و هر یک از شما حاجت خود را نزد قبر پدر و مادر خود بخواهد.

در روایات، سه معنا برای والدین وارد شده است:

1 - مراد از والدین، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام است. در روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود:

أنَا و علی أبوا هذه الاُمّة.

من و علی علیه السلام پدران این امّت هستیم، و ماییم که در قرآن مجید نیکی به آنها سفارش شده است.

و اگر پدر و مادر، سبب در به وجود آمدن هستند و علّت تولّدِ فرزند باشند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام سبب اعظم هستند. در حدیث قدسی، خداوند می فرماید:

لولاک لما خلقت الافلاک.

اگر تو (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) نبودی، فلکها آفریده نمی شد.

پس این دو وجود پاک و منوّر، سبب ایجاد عالم خلقت هستند.

از این جهت است که پیامبر صلی الله علیه و آله ، پدر مؤمنین و همسران ایشان مادران مؤمنین گفته شده اند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ، پدران ما هستند. هر کس به آنان نیکی کند، مزد و پاداش نیکان را به او می دهند، و کسانی که بعضی را بر امیرالمؤمنین مقدّم داشتند، یقینا از اهل عقوق شمرده می شوند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

حقّ علی علی الناس کحق الوالد علی ولده.(145)

حق علی علیه السلام بر مردم، همانند حقّ پدر است بر فرزند.

همان طور که بر تمام فرزندان لازم است حقوق پدران خود را رعایت کنند، بر امّت آنها نیز لازم، بلکه واجب است که حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام ، بلکه ائمه اطهار علیهم السلام را رعایت نمایند. در حدیثی آمده است در ماه رمضانی که حضرت علی علیه السلام ضربت خورد، امام حسن علیه السلام به فرموده پدر بزرگوارش به مسجد رفت و به حمد و ثنای خداوند و ذکر و یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخت. پس از بیانات گهربار حضرت، مردم دور ایشان جمع شدند و از ایشان راهنمایی خواستند. حضرت فرمود: پاسخ با پدر بزرگوارم امیرالمؤمنین است.

فقال امیرالمؤمنین علیه السلام انّی کنت مع النّبی صلی الله علیه و آله فی صلاة صلاّها فضرب بیده الیمنی الی یدی الیمنی فاجتدبها فضّمها الی صدره ضمّا شدیدا، ثمّ قال لی: «یا علی!» قلت: «لبّیک یا رسول اللّه !»، قال: أنا و أنت أبوا هذه الاُمّة، فلعن اللّه من عقّنا»، قل: «آمین!» قلت: آمین!(146)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: من با پیغمبر بودم، در نمازی که با ایشان خواندم. دست راستش را به دست راستم گذاشت و به سینه خود چسبانید و فرمود: «ای علی!» عرض کردم: «بلی یا رسول خدا!». فرمود: من و تو پدران این امّت هستیم. لعنت خدا بر کسی که عاق ما باشد، بگو آمین!». من هم «آمین» گفتم.

پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام و محبّت نسبت به آنان، نه تنها فایده دنیوی دارد، به اعتبار اینکه پدرِ روحانی همه انسانهاست؛ بلکه سبب رهایی از آتش جهنّم است. در روایت است که:

قال جبرئیل للنبی صلی الله علیه و آله : و الذی بعثک بالحق نبیا لو انّ أهل الأرض یحبّون علیا کما تحبّه أهل السّماء ما خلق اللّه النّار.(147)

جبرئیل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به کسی که تو را به نبوّت برگزید که اگر اهل زمین، علی را چون آسمانیان دوست می داشتند، خداوند هرگز جهنّم را خلق نمی کرد.

2 - مراد از پدر، کسی است که علوم دینی را به انسان یاد داده است؛ چون او به عنوان معلّم سبب هدایت ما گردیده، و کسانی که انسانها را به واسطه تعلیم و تربیت از ضلالت و گمراهی نجات می دهند، علما و بزرگان دینی ما هستند که شبانه روز با آموزش و تألیف کتاب، بشر را از گرداب گمراهی به راه راست و طریق صحیح هدایت می فرمایند و با معارف الهی و علوم همیشه جاوید اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آشنا می نمایند؛ مورد احترام هستند. اگر پدر، سبب حیات دنیوی است، یقینا معلّمان بزرگوار، سبب در حیات معنوی ما هستند. پس بر همه ماست که نسبت به آنها نیکی کنیم و اگر مورد عاق آنها قرار گیریم، یقینا از اهل عقوق شمرده می شویم که از گناهکاران محسوب شده اند.

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که فقها و علما و بزرگان تشیع در طول تاریخ با وجود تحمّل سختی ها و زندانها و مصائب زیاد، لحظه ای از تلاش و فعّالیت در ترویج مکتب امامت و ولایت، عقب نشینی نکرده اند و پی در پی به فعالیت های نورانی خود ادامه داده اند، و اگر امروز مکتب تشیع در دنیا نورافشانی می کند، در اثر توجّهات ائمه اطهار علیهم السلام و زحمات فقهای نام آور شیعه است و تاریخ پر فراز و نشیب آنها، گواه بر این مدّعاست و تألیفات گهربار آن بزرگواران که مثل نور در دنیا می درخشد و سبب هدایت میلیونها انسان است، شاهدی قوی بر این گفتار است که ذکر آنها بحث جداگانه ای می طلبد.

3 - مراد از پدر و مادر، همین پدر و مادر ظاهری و دنیایی است که احترام آنها بر همه ما لازم است و آزار آنها از محرّمات شمرده شده و درقرآن و روایات معصومان علیهم السلام ، اشارات بسیاری به این موضوع شده که آن را در مطالب گذشته به طور مفصّل نقل کردیم.

آفات عقوق والدین

عقوق(148) به معنای عدم رعایت حقوق است و همان طور که در بحثهای گذشته یادآور شدیم، اطاعت پدر و مادر، لازم است. در مقابل، عقوق والدین هم حرام است:

العقل و النقل یدلاّن علی تحریم العقوق، و یفهم وجوب متابعة الوالدین و طاعتهما من الآیات و الاَخبار.(149)

دلیل عقلی و نقلی، بر حرمت عقوق و نافرمانی دلالت می کند و وجوبِ پیروی از پدر و مادر، از آیات و روایات فهمیده می شود.

1 - در دنیا عذاب می بیند

رسول گرامی اسلام می فرماید:

ثلاثة من الذّنوب تعجّل عقوبتها و لا تؤخّر الی الآخرة: عقوق الوالدین، و البغی علی النّاس، و کفر الإحسان.(150)

سه دسته از گناهان، در همین دنیا مورد عقوبت واقع می شوند و عذاب آنها به آخرت نمی رسد: 1) کسی که عاق والدین باشد؛ 2) کسی که بر مردم ستم می کند؛ 3) کفران کسی که نیکی و احسان نموده است.

اینک مهمترین نتایج عدم رعایت حقوق پدر و مادر بر شمرده می شود:

2 - بزرگترین گناهانِ کبیره است

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است:

أکبر الکبائر الشرک باللّه ، و عقوق الوالدین.(151)

بزرگترین کبیره ها شرک به خدا و عقوق والدین است.

همان طور که در بحث اطاعت از والدین، احسان به پدر و مادر در کنار توحید ذکر شده است، همین طور هم عقوق والدین در کنار شرک به خدا بیان شده و این، نشان از اهمّیت عقوق والدین است. در جایی که بزرگترین گناهان، شرک به خداوند است، عقوق والدین هم از همین گناهان ذکر گردیده است. عبداللّه بن سنان از امام صادق علیه السلام چنین روایت می کند:

انّ من الکبائر عقوق الوالدین و الیاس من روح اللّه و الأمن من مکر اللّه .(152)

از گناهان کبیره نارضایی پدر و مادر، ناامیدی از رحمت خدا، و در امان بودن از عذاب الهی است.

در روایت دیگری آمده است:

عقوق الوالدین من الکبائر.(153)

نافرمانی والدین، از گناهان کبیره است.

3 - مورد لعن رسول خداست

در روایات آمده است:

و لعن رسول اللّه صلی الله علیه و آله أربعه: ... و العاق.(154)

پیامبر صلی الله علیه و آله ، چهار گروه را مورد لعن قرار داده است که یکی از آنان کسانی هستند که مورد عاق پدر و مادر واقع می شوند.

در روایتی به نقل از اَنَس بن مالک آمده است:

کنت علی بن ابی طالب علیه السلام فی الشهر الّذی اُصیب فیه و هو شهر رمضان فدعا ابنه الحسن علیه السلام ، ثمّ قال یا أبا محمّد اعل المنبر فاحمد اللّه صلی الله علیه و آله بأحسن الذّکر، و قل: لعن اللّه ولدا عقّ ابویه، لعن اللّه ولدا عقّ أبویه، لعن اللّه ولدا عقّ أبویه.(155)

نزد علی بن ابی طالب علیه السلام بودم، در آن ماهی که به فیض شهادت رسید، و آن، ماه رمضان بود. فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را طلب کرد و فرمود: ای ابا محمّد!(156) بالای منبر برو و حمد و ثنای خدای را بسیار بگو و یاد جدّت رسول خدا را به بهترین صورت بیان کن، و بگو خدا لعنت کند فرزندی که پدر و مادرش را آزار دهد.

4 - مورد سخط خداوند است

از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است:

من أسخط والدیه فقد أسخط اللّه ، و من أغضبها فقد أغضب اللّه .(157)

هر کس پدر و مادر را به خشم درآورد، خدا را به خشم در آورده، و کسی که پدر و مادر را به غضب و خشم در آورد، خداوند را به غضب در آورده است.

رضا الله فی رضا الوالدین، و سخطه فی سخطهما.(158)

رضایت خداوند، در رضایت پدر و مادر و خشم خداوند، در خشم آنها (پدر و مادر) است.

5 - از بهشت محروم هستند

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

ایاکم و عقوق الوالدین، فان ریح الجنة یوجد من مسیرة ألف عام، و لا یجدها عاق...(159)

بپرهیزید از عاقّ پدر و مادر. به درستی که بوی بهشت از مسیری که هزار سال مسافت دارد، به مشام انسان می رسد؛ ولی این بو را کسی که مورد عاق پدر و مادر باشد، استشمام نمی کند.

همچنین در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید:

لیعمل العاق ماشاء أن یعمل فلن یدخل الجنة.(160)

شخص عاق، هر کاری که می خواهد، انجام دهد؛ زیرا او وارد بهشت نمی شود.

نیز از آن حضرت است که:

و الذی بعثنی بالحق ان العاق لوالدیه مایجد ریح الجنة.(161)

قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نموده، بوی بهشت را نمی یابد کسی که نسبت به پدر و مادر، عاق و نامهربان باشد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

لا یدخل الجنة العاق لوالدیه...

وارد بهشت نمی شود کسی که به پدر و مادر خود، غضب ورزد و مورد عاق آنها باشد.

6 - به هنگام مرگ، زبانش از ذکر کلمه توحید بسته است

در روایتی آمده است:

دخل رسول الله صلی الله علیه و آله علی الحارث فی مرضه الذی مات فیه، فقال: قل: «لا اله الا الله»، و قد احتبس لسانه، فعلم النبی صلی الله علیه و آله انّه من العقوق، فدعا اُمه و تشفع الیها بالرضی عنه، فرضیت، ففتح الله لسانه حتی شهد أن لا اله الا الله، و مات علی ذلک.(162)

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روزی بر حارث که بیمار بود، وارد شد و فرمود: «کلمه توحید (لا اله الاّ اللّه) را بر زبان خود جاری کن»؛ ولی حارث، زبانش از گفتن این کلمه باز ماند. رسول خدا صلی الله علیه و آله متوجّه شد که مورد عاق مادر خود است. لذا مادر او را خواند و درخواست شفاعت و رضایت نسبت به فرزندش نمود و مادرش راضی شد. در این هنگام، زبانش باز شد و شهادت بر وحدانیت خدا را ندا داد و با رضایت مادرش از دنیا رفت.

7 - نمازش قبول نمی شود

در روایات آمده:

من نظر الی والدیه نظر ماقت و هما ظالمان له، لم تقبل له صلاة.(163)

هر کس به پدر و مادر خود نگاهِ خشمناک کند، نماز او قبول واقع نمی شود.

8 - دعایش مورد استجابت واقع نمی شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

...و التی ترد الدعاء و تظلم الهواء عقوق الوالدین.(164)

یکی از گناهانی که سبب ردّ دعای انسان می شود، عقوق والدین است.

یکی از موانع قبولی دعاهای انسان، عدم اطاعت از والدین است.

شخص دعاکننده در مرحله اوّل باید رضایت آنان را جلب نماید. بعد با کمال تضرّع و خشوع در آستان ایزد متعال، دست به دعا برداشته، خواسته های مشروع خود را از خدا بخواهد.

9 - وارد جهنّم می شود

پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است:

کن بارّاً و اقتصر علی الجنة و ان کنت عاقاً فظّاً فاقتصر علی النّار.(165) نسبت به پدر و مادر، مهربان باش که جایگاه تو در بهشت است؛ ولی اگر نسبت به پدر و مادر، عاق و بد اخلاق بودی، جهنّم و آتش نصیب توست.

همان گونه که بعضی از امور باعث ورود در بهشت است، که در بحثهای گذشته به آنها اشاره کردیم، بعضی از چیزها نیز سبب ورود در جهنّم خواهند بود، که در آیات به بعض علل و عوامل آنها اشاره شده است.

ترک اطاعت خداوند.

وَ مَنْ یعْصِ اللّه وَ رَسُولَهُ فَاِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اَبَدا.(166)

کسانی که خدا و رسولش را نافرمانی کنند، آتش دوزخ از آنِ آنهاست و همیشه در آن خواهند بود.

کفر و نفاق

از مهمترین و در حقیقت، سرچشمه گناه و آلودگی ها همین کفر و نفاق است و انسان تا چراغ ایمان در درون جان او روشن نگردد و انگیزه الهی در وجود او شعله ور نگردد، اصلاح در کار او به وجود نمی آید و مهمترین سدّ راه انسانها همان کفر و نفاق است:

اِنَّ اللّه جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعا.(167)

خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع می کند.

اِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الاَْسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرا.(168)

منافقان در پایین ترین مرحله دوزخ اند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت.

پیروان از شیطان

از جمله عواملی که سبب ورود به جهنّم و دوری از رحمت الهی می گردد، تسلیم شیطان شدن و زمام امور را به دست او سپردن است:

قالَ اخْرُجَ مِنْها مَذْؤُما مَدْحُورا لَّمَنْ تَبِعک مِنْهُمْ لاََمْلاَءَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکمْ اَجْمَعینَ.(169)

هنگامی که شیطان از درگاه خدا رانده شد، خداوند به او خطاب کرد که از آن مقام با ننگ و خواری بیرون رود و سوگند یاد می نمود که هر کس از انسانها از تو پیروی کند، جهنّم را از تمام آنها پُر می سازیم.

از این آیه استفاده می شود که پیروان شیطان، با شیطان در جهنّم هستند.

فراموشی آخرت

یکی از اساسی ترین عواملی که سبب گناه و سرچشمه انحراف درانسانهاست، به فراموشی سپردن قیامت و دادگاه عدل الهی است و این فراموشی قیامت، موجب می شود که خداوند با آنان همچون فراموشکاران، معامله کند؛ یعنی لطف و رحمت خویش را از آنها قطع می نماید:

وَ قیلَ الْیوْمَ نَنْساکمْ کما نَسیتُمْ لِقاءَ یوْمِکمْ هذا وَ مَاْویکمُ النّارُ وَ مالَکمْ مِنْ ناصِرین.(170)

به آنان گفته می شود: امروز شما را فراموش می کنیم، همان گونه که شما دیدار امروز را به فراموشی سپردید، و جایگاه شما آتش است و هیچ یاوری ندارید.

ترک نماز

فریضه نماز، به قدری اهمّیت دارد که از عمود دین به شمار آمده و در روایات وارد شده که اوّلین پرسش در قیامت، از نماز است. در قرآن آمده است که اهل بهشت از اهل دوزخ می پرسند که چه چیز شما را به دوزخ فرستاد؟

ما سَلَککمْ فی سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلَّینَ.(171)

چه چیز شما را در آتش دوزخ آورد؟ می گویند: از نمازگزاران نبودیم.

از این آیه استفاده می شود که سبب ورود به جهنّم، ترک نماز است.

کفران نعمتهای الهی

یکی از اسباب ورود به جهنّم، کفران نعمت های الهی است:

اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَةِ اللّه کفْرا وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ * جَهَنَّمَ یصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ.(172)

آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند و قوم خود را به دوزخ کشاندند؛ همان دوزخی که آنان به آتشش می سوزند و بدجایگاهی است.

عیبجویی و غیبت

این دو نیز از گناهان کبیره است؛ زیرا با غیبت و عیبجویی حیثیت و آبروی افراد با ایمان از بین می رود. در جایی که آبروی مسلمان، از خون ایشان بالاتر است، نباید کاری کنیم که سبب بی آبرویی او شویم:

وَیلٌ لِکلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِی جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ * یحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ * کلاَّ لَینْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ.(173)

وای بر هر عیبجوی غیبت کننده همان کسی که اموالی را جمع آوری می کند و شماره کرده، گمان می کند اموالش او را جاودانه می سازد. چنین نیست. به زودی در آتشی خُرد کننده پرتاب می شود.

10 - ذلیل می گردد

امام صادق علیه السلام فرمود:

ثلاثة من عازّهم ذلّ: الوالد و السلطان و الغریم.(174)

اگر عزّت سه گروه را از بین ببری، ذلیل می شوی: پدر، سلطان(175) و بدهکار.

11 - در قیامت از زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله محروم است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

کلّ المسلمین یرونی یوم القیامة الاّ عاقّ الوالدین و شارب الخمر و من سمع إسمی و لم یصلّ علی.

تمام مسلمانان، در روز قیامت مرا می بینند؛ مگر چند طایفه: کسانی که عاق پدر و مادر هستند، و کسانی که شراب می خورند، و کسی که اسم مرا بشنود و بر من درود نفرستد.

12 - زشت ترین گناهان است

امام علی علیه السلام می فرماید:

أقبح المعاصی قطیعة الرحم و العقوق.(176)

زشت ترین گناهان؛ بریدن از خویشان است و بدرفتاری با پدر و مادر.

13 - بزرگترین گناهان است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

ان أکبر الکبائر عقوق الوالدین.(177)

از بزرگترین گناهان، نافرمانی پدر و مادر است.

14 - سبب کمی مال و باعث ذلّت است

امام هادی علیه السلام می فرماید:

العقوق یعقب القلة و یؤدی الی الذلّة.(178)

عقوق والدین، باعث کمی مال است و شخص را به نکبت و ذلّت در دنیا می کشد، و در مقابل، صله رحم و نیکی به والدین، باعث زیادی مال می شود.

جوانی از ثروتمندان مدینه، پدر پیری داشت که احسان به او را ترک نمود و او را از مال خود، محروم کرد. خداوند متعال، اموالش را از او گرفت و فقر و تنگدستی و بیماری به او روی آورد و بیچاره شد. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

ای کسانی که پدر و مادرها را آزار می رسانید، از حال این جوان، عبرت بگیرید و بدانید چنانکه دارایی اش در دنیا از نزد او بیرون رفت و غنا و ثروت و صحّتش به فقر و بیماری بدل گشت؛ همچنین در آخرت، هر درجه ای که در بهشت داشت، به واسطه این گناه از دست داده و در مقابلش از درکات آتش برای او آماده شده است.(179)

امام صادق علیه السلام فرمود:

أیما رجل دعا علی ولده أورثه الفقر.(180)

هر مردی که در حقّ فرزند عاق، نفرین کند، او گرفتار فقر می شود.

15 - از مصیبتهای آخرت است

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

خمسة من مصائب الآخرة: فوت الصلوة و موت العالم و ردّ السائل و مخالفة الوالدین و فوت الزکاة.

پنج چیز از مصیبتهای آخرت است: 1) فوت شدن نماز؛ 2) مردن عالم؛ 3) رد کردن سائل؛ 4) مخالفت والدین؛ 5) ندادن زکات.

16 - موجب سختی کشیدن به هنگام دفن می شود

در روایات آمده است:

أن رجلاً مات علی عهده صلی الله علیه و آله و لمّا دفنوه لفظته الأرض و لم تقبله، فقال صلی الله علیه و آله : ان اُمّ هذا الرجل ساخطة علیه، فأمرها بالرضاء عنه حتّی قبلته الأرض.

مردی در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از دنیا رفت. همین که خواستند او را دفن کنند، زمین او را قبول نکرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مادر این مرد بر او غضب کرده است». سپس مادرش را به رضایت از آن مرد امر فرمود تا اینکه زمین، جسد او را قبول کرد.

17 - سبب کوتاهی عمر می شود

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده است:

عقوق الوالدین یبتر العمر.

آزردن پدر و مادر، دنباله عمر را قطع می کند.

اثر نفرین پدر و مادر

زمخشری صاحب تفسیر کشاف، در حادثه ای یک پایش را از دست

داد. هنگامی که وارد بغداد شد و با فقیه دامغانی ملاقات کرد، علّت قطع شدن پایش را برای او چنین شرح داد:

در زمان کودکی، گنجشکی را گرفته و پایش را به نخی بسته بودم. گنجشک از دستم پرید و داخل سوراخی شد. نخ را آن قدر کشیدم که یک پای حیوان از جا کنده شد. مادرم از جریان با خبر شد و فوق العاده متأثّر گردید و در حقّم نفرین کرد و گفت: «خدا پای چپت را قطع کند، همچنان که پای چپ این حیوان بیچاره را قطع کردی». هنگامی که به سنّ رشد رسیدم و برای کسب دانش به بخارا می رفتم، از اسب به زمین افتادم و پایم شکست. پزشکان چاره ای جز این ندیدند که پایم را قطع نمایند. این است که می بینی از پای چپ، عاجز مانده ام.(181)

دوری از نفرین پدر و مادر

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

ایاکم و دعوة الوالد فانّه ترفع فوق السحاب، یقول الله عزّ و جلّ: ارفعوها انّی استجیب له و ایاکم و دعوة الوالدة فانّها أحد من السیف.(182)

خود را از نفرین پدر دور کنید که از ما فوق ابر، بالاتر می رود. خدا می فرماید: بیاورید تا آن را قبولش کنم، و همچنین از نفرین مادر خود کناره گیرید که از شمشیر تیزتر است.

بخش دوم: حقوق فرزند در اسلام

قبل از اینکه به حقوق والدین و فرزندان نسبت به یکدیگر اشاره ای داشته باشیم، توجّه به این نکته لازم است که: علّت پیدایش حقوق چیست؟

انسان، طبعاً اجتماعی و به اصطلاح «مدنی بالطبع» است. او برخلاف اکثر حیوانات، به تنهایی قادر به رفع نیازمندی های همه جانبه اش نیست و چنانکه بخواهد یک زندگی سعادتمندانه داشته باشد، باید با همنوعانش گرد هم آمده، هر کدام بار مسئولیت گوشه ای از اجتماع را به عهده بگیرند؛ یکی کشاورزی کند، دیگری نساجی، و دیگری خیاطی و...

بدیهی است که در زندگی اجتماعی، مقرّراتی لازم است تا وظایف و تکالیف افراد تعیین شود و حدودِ روابط آنان مشخّص شود و در صورت اصطکاک منافع، از تجاوزها و تعدّیات آنان جلوگیری شود.

اصولاً حق، دوطرفه است؛ مثلاً اگر کوچکتر موظّف است بزرگتر را مورد احترام قرار دهد، بزرگتر نیز وظیفه دارد کوچکتر را مورد محبّت قرار دهد.

از جمله مواردی که افراد نسبت به همدیگر حقّی دوطرفه دارند، حقوق والدین و فرزندان بر یکدیگر است و هر کدام از والدین و اولاد، از نظر اسلام بر دیگری حقوقی دارند که ائمه اطهار علیهم السلام در بیانات گهربار خود، به حقوق متقابل آنان اشاره فرموده اند. حضرت علی علیه السلام دراین باره می فرماید:

ان للولد علی الوالد حقّاً، و ان للوالد علی الولد حقّاً، فحقّ الوالد علی الولد ان یطیعه فی کلّ شی ء الاّ فی معصیة اللّه سبحانه، و حقّ الولد علی الوالد اَن یحسّن اسمه، و یحسّن اَدبه، و یعلّمه القرآن. (183)

فرزند را بر پدر، حقّی و پدر را بر فرزند حقّی است. حقّ پدر بر فرزند، آن است که پدر را در هر چیز، مگر در نافرمانی از خداوند سبحان، اطاعت و پیروی نماید،(184) و حقّ فرزند بر پدر، آن است که نام فرزند را نیکو قرار دهد و او را با ادب و آراسته تربیت کند و قرآن را به او بیاموزد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

من حقّ الولد علی الوالدین یحسّن اسمه، و یحسّن أدبه (185).

از جمله حقوق فرزند بر پدر، این است که نام نیکو و زیبا برای او انتخاب کند و او را با ادب و آراسته تربیت کند.

در روایت دیگری امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است:

حقّ الولد علی والده اذا کان ذکراً أن یستفره أمّه، و یستحسن اسمه، و یعلّمه کتاب اللّه و یطهّره، و یعلّمه السباحة، و ان کانت أنثی ان یستفره اُمّها، و یستحسن اسمها، و یعلّمها سورة النور... (186)

حق فرزند بر پدر، در صورتی که پسر باشد، آن است که مادرش را مسرور گرداند، و نام او را نیکو قرار دهد، و کتاب خدا را به او بیاموزد، و او را پاکیزه نگاه دارد، و شنا کردن را به او تعلیم دهد؛ و اگر دختر باشد، این است که مادرش را خشنود گرداند، و نامش را نیکو نهد، و سوره نور را به او تعلیم دهد.

از امام رضا علیه السلام روایت شده است:

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول الله! ما حقّ ابنی هذا؟»، قال: تحسن اسمه و أدبه، و ضعه موضعاً حسناً. (187)

مردی حضور پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: «حق این فرزند بر من چیست؟». پیغمبر فرمود: نام و ادب او را نیکو گردانی و او را در جای شایسته خویش، قرار دهی.

در روایت دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است:

من حق الولد علی والده ثلاثة: یحسن اسمه، و یعلمه الکتابة، و یزوجه اذا بلغ.(188)

از جمله حقوق فرزند بر پدر، سه چیز است: اسم نیکو برای او انتخاب کند؛ کتاب و نوشتن به او بیاموزد، و هنگامی که بالغ شد، برای او همسر بگیرد.

انتخاب نام نیکو برای کودک

یکی از حقوق فرزند بر پدر و در واقع نخستین احسان و نیکی پدر نسبت به کودک، پس از تولّد، آن است که نام نیکو و مناسبی برای او انتخاب نماید. امام رضا علیه السلام فرمود:

أوّل ما یبرّ الرجل ولده أن یسمّیه باسم حسن فلیحسن أحدکم ولده. (189)

نخستین امری که پدر به وسیله آن به فرزندش احسان و نیکی می نماید، آن است که نام نیکو و زیبایی برای او انتخاب کند. پس البته باید هر یک از شما نام فرزندش را نیکو قرار دهد.

ذکر این نکته لازم است که از نظر روانی، اگر برای کودک اسم زننده و مضحکی انتخاب کنیم، باعث می شود که همواره مورد استهزا واقع شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام برای جلوگیری از این گونه موردِ تحقیر واقع شدن، فرموده اند: که برای اولاد خود، نام نیکو انتخاب کنید. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

انّ اوّل ما ینحل اَحدکم ولده الاسم الحسن. (190)

اوّلین عطا و بخشش هر یک از شما به فرزند خود، نام خوبی است که برای او انتخاب می کنید.

جابر در روایتی آورده است:

أراد أبوجعفر علیه السلام الرکوب الی بعض شیعته لیعوده، فقال: «یا جابر! الحقنی فتبعته»، فلما انتهی الی باب الدار خرج علینا ابن له صغیر»، فقال له أبوجعفر علیه السلام : «ما اسمک؟»، فقال: «محمد»، قال: «فبما تکنّی؟»، قال: «بعلی»، فقال أبوجعفر علیه السلام : لقد احتظرت من الشیطان احتظاراً شدیداً، ان الشیطان اذا سمع منادیا ینادی یا محمد، یا علی، ذابّ کما یذوب الرصاص حتی اذا سمع منادیا باسم عدوّ من أعدائنا اهتزّ و احتال.(191)

امام باقر علیه السلام می خواست یکی از شیعیان را عیادت کند، فرمود: «ای جابر! تو با من باش». وقتی که حضرت به در آن خانه رسید، کودکی آمد. حضرت از او پرسید: «نامت چیست؟». او گفت: «محمد». فرمود: «کنیه ات چیست؟». عرض کرد: «علی». حضرت فرمود: دور شدی از شیطان، دورشدنی شدید؛ زیرا شیطان وقتی که می شنود کسی صدا می زند: یا محمد، یا علی، او آب می شود، مثل آب شدن قلع و سرب، تا اینکه می شنود کسی اسمی از اسمای دشمنان ما را می گوید. در این هنگام، شیطان به اهتزاز در می آید و به خود می بالد.

اهمّیت نامگذاری کودکان تا این اندازه است که سفارش ائمه معصومین علیهم السلام به این است که اولاد خود را قبل از تولّد، نامگذاری کنید. حضرت علی علیه السلام می فرماید:

سمّوا أولادکم قبل اَن یولدوا فان لم تدروا أذکر أم انثی فسمّوهم بالأسماء الّتی تکون للذّکر و الأنثی، فإن أسقطکم إذا لقوکم یوم القیامة و لم تسمّوهم یقول السّقط لأبیه: ألاّ سمّیتنی، و قد سمّی رسول الله صلی الله علیه و آله محسنا قبل أن یولد.(192)

فرزندان خود را قبل از اینکه به دنیا بیایند نامگذاری کنید، و اگر نمی دانید که مولود، پسر است یا دختر، او را به اسمی نامگذاری کنید که هم برای پسر مناسب است و هم برای دختر اگر بچّه به صورت سقط از مادر جدا شود، روز قیامت به پدر خود می گوید: «چرا برای من نامی را انتخاب نکردی»، و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای فرزندش نام محسن را قبل از تولّد، انتخاب کرد.

یکی از راههای زنده نگاه داشتن نام اولیای دین، این است که مسلمانها برای فرزندان خود، نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام را انتخاب کنند و با نامگذاری اسمهای زیبا و خوب، علاوه بر ادای حقّ فرزندان، محبّت و علاقه خود را نسبت به آنان ابراز نمایند. در روایات آمده است:

قیل لأبی عبدالله علیه السلام : «انّا نسمّی بأسمائکم و أسماء آبائکم فینفعنا ذلک؟» فقال: أی والله.

در محضر امام صادق علیه السلام عرض شد «ما فرزندان خود را به نام شما و پدرانتان نامگذاری می کنیم، آیا این عمل برای ما در پیشگاه الهی اجر و فایده ای دارد؟». حضرت فرمود: بلی، به خدا قسم، فایده دارد.

در جایی که نامیدن فرزندان به اسامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام مورد اجر و پاداش خداوند است و باعث عزّت مسلمانهاست، جای بسی تأسّف است که عده ای، نامهای غیراسلامی برای فرزندان خود انتخاب می کنند.

اولیای اسلام، به رهروان و پیروان خود سفارش و توصیه کرده اند که فرزندان خود را به اسامی پیشوایان و بزرگان الهی، نامگذاری کنند. امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند:

من ولدله أربعة أولاد لم یسمّ أحدهم باسمی فقد جفانی. (193)

کسی که چهار فرزند بیاورد و هیچ یک را به اسم من نامگذاری نکند، به من جفا کرده است.

پدران و مادران گرامی، توجّه داشته باشند که با بودن اسامی زیبا و محبوبی مثل احمد، محمّد، علی، مرتضی، مصطفی، حسن، مجتبی، حسین، سجّاد، باقر، صادق، کاظم، رضا، تقی، نقی، علی اصغر، مهدی، فاطمه، زهرا، معصومه، بتول، زینب، محدّثه، حلیمه، نرگس، کلثوم، و نظایر اینها چرا برای فرزندان خود نامهای بی مفهومی که موجب ترویج فرهنگ غربی است، انتخاب کنیم، و این یک وظیفه دینی است که مؤمنین باید هوشیار باشند و مظاهر اسلامی را در تمام امور، مخصوصاً در نامگذاری فرزندان، رعایت کنند. امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل می کند:

انّ رسول الله صلی الله علیه و آله کان یغیر الأسماء القبیحة فی الرجال و البلدان.(194)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله نامهای قبیح مردم و شهرها را تغییر می داد.

امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

استحسنوا أسمائکم فانّکم تدعون بها یوم القیامة. (195)

[فرزندانتان را] نیکو نامگذاری کنید. به راستی که شما در روز قیامت با آن نام، خوانده می شوید.

و در روایتی از امام رضا علیه السلام آمده:

لا یدخل الفقر بیتاً فیه اسم محمّد أو احمد أو علی أوالحسن أوالحسین أوالطالب أوجعفر أوعبدالله أوفاطمة من النّساء. (196)

فقر و پریشانی در خانه ای که نامهای محمد، احمد، علی، حسن، حسین، طالب، جعفر، عبدالله، و از زنان، نام فاطمه در آن باشد، وارد نمی شود.

شخصی دختری داشت به نام عاصیه، یعنی گناهکار. رسول خدا صلی الله علیه و آله اسم او را تغییر داد و او را جمیله، یعنی زیبا نامید. در اینجا جا دارد به مناسبت

بحث، یادی از حلیمه سعدیه به میان آوریم.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله در ایام شیرخوارگی، پستان هیچ یک از زنان شیرده را نمی گرفت. سرانجام، حلیمه سعدیه که آمد، طفل، پستان او را مکید و از آن شیر خورد. سرور و خوشحالی، خاندان حلیمه سعدیه را فرا گرفت. عبدالمطلب، پدربزرگ گرامی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به او گفت: «از کدام قبیله ای؟» گفت: «از بنی سعد». پرسید: «اسمت چیست؟» جواب داد: «حلیمه». عبدالمطّلب از شنیدن اسم او و نام قبیله اش بسیار مسرور شد و گفت آفرین، آفرین؛ دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته. یکی سعادت و دیگری حلم و بردباری.

از مجموع این نکات، به دست می آید که نامگذاری، یکی از حقوق پدر نسبت به فرزند خود است که به هنگام تولّد یا قبل از تولّد، باید آن را به نحو احسن رعایت کند و تحت تأثیر هیچ عاملی، جز اندیشه اسلامی قرار نگیرد.

تربیت شایسته

دومین حق فرزند بر پدر، آن است که او را تربیتِ نیکو کند: «و یحسن أدبه». پرورش ایمان و اخلاق نیکو و پسندیده، در دوران کودکی، یکی از حقوق فرزندان، در آیین اسلام است و روایات بسیاری در این باره وارده شده است. حضرت سجاد علیه السلام در ضمن حقوق فرزند، فرموده است:

و انّک مسئول، عمّا ولیته به من حسن الأدب و الدّلالة علی ربّه. (197)

پدر در ولایتی که به فرزند دارد، مسئول است که او را مؤدّب و با اخلاق پسندیده پرورش دهد و او را به سوی خداوند بزرگ، راهنمایی کند.

تعلیم و تربیت فرزندان، یکی از مسائل مهم و بحثهای مفیدی است که باید در جای خود مطرح شود.

آموختن قرآن

سومین حق فرزند بر پدر، آن است که به او قرآن بیاموزد: «و یعلّمه القرآن».

از وظایف اصلی و اوّلیه والدین، این است که فرزندان خود را با قرآن به صورت روخوانی، تجوید و آشنایی با معارف آن آشنا کنند. کودکانی که از اوّل با آشنایی نسبت به خدا و با فراگیری کتاب آسمانی تربیت می شوند، اراده ای قوی دارند و نتایج درخشان ایمان و انس با قرآن، از خلال گفتار و رفتارشان به خوبی مشهود است. امام صادق علیه السلام فرموده است:

بأدورا أولادکم بالحدیث قبل أن یسبقکم الیهم المرجئة. (198)

احادیث را به فرزندان خود، هر چه زودتر بیاموزید، قبل از آنکه مخالفان بر شما سبقت گیرند و دلهای کودکان شما را با سخنان نادرست خویش، اشغال نمایند.

علی علیه السلام به فرزندش حضرت حسن علیه السلام فرمود:

و انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة، ما ألقی فیها من شی ءٍ قبلته فبادرتک بالأدب قبل أن یقسوا قلبک و یشتغل لبّک. (199)

قلب بچّه نورس و کوچک، مانند زمین خالی از بذر و گیاه است. هر تخمی که در آن افشانده شود، به خوبی می پذیرد و در خود می پرورد. فرزند عزیز، از دوران کودکی تو استفاده نمودم و خیلی زود در پرورش تو قیام کردم، پیش از آنکه دلِ تربیت پذیرت، سخت شود و مطالب گوناگونی عقلت را اشغال نماید.

و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت است:

انّ المعلّم اذا قال للصّبی «بسم اللّه»، کتب اللّه له و للصّبی و لوالدیه برائةً من النّار.(200)

وقتی معلّم به کودک، «بسم اللّه » گفتن را بیاموزد، خداوند، معلّم و کودک و همچنین پدر و مادر طفل را از عذاب، مصون می دارد.

امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: خداوند به پدر و مادر، پاداش بزرگی عنایت می فرماید. آنان می گویند: «پروردگارا! این همه تفضّل درباره ما از کجاست؟ اعمال ما شایسته چنین پاداشی نیست». در جواب گفته می شود: این همه پاداش به جهت این است که به فرزند خود، کتاب خدا را آموختید و او را نسبت به آیین اسلام، بینا تربیت کردید. در حدیث است:

عدد درج الجنّة عدد آی القرآن، فاذا أدخل صاحب القرآن الجنّة، قیل له:

ارق و اقرأ لکل آیة درجة فلا تکون فوق حافظ القرآن درجة. (201)

تعداد درجات بهشت، به اندازه آیات قرآن است. بنابراین، وقتی کسی که با قرآن مأنوس بود، وارد بهشت می شود. به او گفته می شود که با هر آیه ای که می خوانی، بالا بیا که برای هر آیه، درجه ای است و بالاتر از حافظ قرآن، درجه ای نیست.

عبدالرحمان سُلّمی به یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره حمد را آموخت. وقتی کودک در حضور پدر، سوره حمد را خواند، حضرت حسین علیه السلام علاوه بر پول نقد و پارچه ای که از راه حق شناسی به معلّم طفل داد، دهان آموزگار را از دُر پُر کرد. کسانی از این همه عطا، تعجّب کردند و در آن باره از حضرت سؤال کردند. امام علیه السلام در جواب فرمود: کجا پاداش مالی من، با عطای آموزش این معلّم، برابری می کند. یعنی خدمت تعلیم سوره حمد، از عطای مالی من، ارزنده تر است. (202)

با فراگیری قرآن توسط کودک، نور ایمان در قلب او روشن می شود و با انجام اعمال شایسته، شعاع نورانیتش وسیع گردد و همه قلب را فرا می گیرد و تمام ضمیر و باطن را روشن و منوّر می کند. در اینجا مناسب است که در مورد فراگیری قرآن و عظمت آن، احادیثی را از ائمه معصومین علیهم السلام بیان کنیم:

سفارش به قرآن

امیر المؤمنین علی علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام می فرماید:

و اللّه و اللّه فی القرآن، لایسبقکم بالعمل به غیرکم.(203)

از خدا بترسید درباره قرآن که دیگران با عمل به آن، بر شما پیشی نگیرند.

آموزش قرآن

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

حق الولد علی والده أن یحسن اسمه... و یعلّمه الکتاب. (204)

حقّ فرزند بر پدر، آن است که به او قرآن بیاموزد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

علّموا أولادکم یس فانّها ریحانة القرآن. (205)

به فرزندانتان سوره یاسین بیاموزید؛ زیرا این سوره، گُل قرآن است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

من علم ولده القرآن، فکأنّما حجّ البیت عشرة آلاف حجة... (206)

هر کسی به فرزندش قرآن بیاموزد، مانند این است که ده هزار بار خانه خدا را زیارت کرده باشد.

قرآن مجید، در بردارنده برنامه ای کامل برای زندگی بشر در طول تاریخ است؛ زیرا دین مقدس اسلام که بهترین و برترینِ ادیان است، بهتر از دیگر ادیان، سعادت انسانها را تأمین می کند:

اِنَّ هذَا الْقُرْانَ یهْدی لِلَّتی هِی اَقْوَمُ. (207)

به درستی که این قرآن انسانها را به آیینی که استوارتر از هر آیین دیگر است، رهنمون می کند.

قرآن مجید، کتابی است همیشگی، و معجزه جاویدان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، محدود به وقت و زمان معینی نیست و تمام نیازها و خواسته های بشر و راه رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی؛ همچنین اصول اخلاقی و قوانین عملی را به صورت مبسوط بیان نموده است. بر تمام مسلمانان اهمّیت این کتاب آسمانی، روشن است و باید نسبت به آموزش آن در مرحله اوّل و آشنایی با مفاهیم و معانی آن، و تدبّر و تفکر در این کتاب آسمانی در مراحل بعدی، توجّه بیشتری شود.

ائمه اطهار علیهم السلام انسانها را به تعلیم و تعلّم، تشویق نموده اند تا این تعلیم، وسیله ای باشد برای آن هدف اصلی؛ یعنی هدایت انسانها به صراط مستقیم و برخورداری از عزّت و سعادت دنیا و آخرت.

روایاتی چند درباره یادگیری قرآن

1 - عن معاذ قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله ، یقول: ما من رجل علّم ولده القرآن الاّ توجّ اللّه أبویه یوم القیامة تاج الملک، و کیسا حلّتین لم یرالناس مثلهما.(208)

از معاذ روایت شده است که گفت: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر کسی به فرزندش قرآن تعلیم دهد، خداوند متعال در قیامت، والدین او را به تاج پادشاهی تاجدار می کند و بر آن دو، جامه ای می پوشاند که هیچ کسی مثل آنها را ندیده است.

2 - عن علی علیه السلام : انّ النّبی صلی الله علیه و آله قال: خیارکم من تعلّم القرآن و علّمه.(209)

امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران یاد بدهد.

3 - عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: أفضل العبادة قرائة القرآن. (210)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: بهترین عبادت، خواندن قرآن است.

4 - عن أبی عبدالله علیه السلام قال: ینبغی للمؤمن أن لایموت حتّی یتعلّم القرآن، أو یکون فی تعلیمه. (211)

امام صادق علیه السلام می فرماید: سزاوار است که مؤمن هنگام مرگ، یا در حال یاد گرفتن قرآن و یا در حال یاد دادن آن باشد.

5 - عن أمیرالمؤمنین علیه السلام انّه قال: و تعلّموا القرآن فانّه ربیع القلوب، و استشفعوا بنوره فانّه شفاء الصّدور، و أحسنوا تلاوته فانّه أنفع. (212)

علی علیه السلام می فرماید: قرآن را یاد بگیرید که بهار دلهاست، و نیکو آن را تلاوت کنید که سودمندترین چیز برای شما قرآن است.

اینها نمونه هایی بود از روایاتی که درباره فراگیری قرآن وارد شده بود و بعد از فراگیری قرآن که همه ما، مخصوصاً والدین، در این امر وظیفه سنگینی بر عهده داریم و باید به قرائت آن، اهمّیت داد. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:

قرائة القرآن فی المصحف تخفف العذاب عن الوالدین و لو کانا کافرین. (213)

خواندن قرآن از روی آن، عذابِ پدر و مادر را سبک می کند، اگر چه آنها کافر باشند.

فراهم کردن مقدمات ازدواج

از جمله حقوق فرزند بر پدر و مادر، آن است که هنگامی که فرزند به سنّ بلوغ رسید، همسر شایسته و مناسبی برای او انتخاب کنند: «... و یزوجه اذا بلغ».

وقتی فرزند دوران طفولیت خود را گذراند و به سنّ بلوغ و جوانی رسید، معلوم است که غرائز در او شکفته می شود و یکی از غرائز، غریزه جنسی است که هر جوانی به جنس مخالف خود علاقه مند می شود. وجود غرائز، آن هم غریزه شهوت در وجود هر کس، امری طبیعی است و در تمام افراد، این غریزه وجود دارد و هر کسی باید به طریقی آن را ارضا کند.

دین مبین اسلام با دعوت به ازدواج، مردم را از لغزش نجات داده است و اگر پدر و مادر به این امر مهم توجّه نکنند و در راه ایجاد تسهیلات برای ازدواج جوانِ خود تلاش نکنند، ممکن است که دچار فحشا و بی عفّتی شود و به حیثیت و شخصیت خود و خانواده، لطمه وارد سازد. لذا چاره کار، همان ازدواج است که در اسلام درباره آن توصیه های زیادی شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

خیار امّتی المتأهلون و شرار أمّتی العزاب. (214)

نیکان امّت من، کسانی هستند که ازدواج کرده اند و بدان امّت من، عَزَبها هستند.

حضرت علی علیه السلام فرموده است:

لم یکن أحد من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله تزوّج الاّ قال رسول اللّه کمل دینه.

هر کدام از اصحاب پیغمبر که ازدواج می کردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: دینش کامل شد.

در روایت دیگری از علی علیه السلام آمده است:

تزوّجوا فانّ التزویج سنّة رسول الله صلی الله علیه و آله ، فانّه کان یقول: من کان یحبّ أن یتّبع سنّتی فان من سنّتی التزویج الحدیث. (215)

ازدواج کنید؛ زیرا ازدواج، از سنّت رسول خداست و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمود: هر کسی که دوست دارد پیرو سنّت من باشد، از سنّت من، ازدواج است.

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

من تزوّج أحرز نصف دینه. (216)

هر کسی که ازدواج کند، نصف دین خود را به دست آورده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رکعتان یصلّیهما المتزوّج أفضل من سبعین رکعة یصلّیها أعزب.

دو رکعت نماز شخص متأهل، بهتر است از هفتاد رکعت نماز که نمازگزارِ مجرّد به جا می آورد.

از مجموع این احادیث، استفاده می شود که دین مبین اسلام، سفارش زیادی به امر ازدواج نموده است.

نکته دیگری که درباره زناشویی باید متذّکر شد، این است که آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام به ازدواج آسان، ترغیب نموده اند و اینکه شخصی که می خواهد این امر خیر را انجام دهد، نباید به دلیل مخارج زیاد، ازدواج کردن را ترک کند یا به تأخیر بیندازد. خداوند متعال می فرماید:

وَ اَنْکحُوا الاَْیامی مِنْکمْ وَالصّالِحینَ مِنْ عِبادِکمْ وَ اِما ئِکمْ اِنْ یکونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ. (217)

مردان و زنان بی همسر را همسر دهید، و همچنین غلامان و کنیزان درستکار را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می سازد خداوند، واسع و آگاه است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

الرزق مع النساء و العیال. (218)

روزی، همراه همسر و فرزند است.

در روایت دیگری از آن حضرت آمده است:

جاء رجل الی النّبی صلی الله علیه و آله فشکا الیه الحاجة، فقال: تزوّج فتَزوج فوسّع علیه. (219)

مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و از تهیدستی و نیازمندی شکایت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ازدواج کن». او هم ازدواج کرد و در کار او گشایش پیدا شد.

و اگر برای جوانی مقدمات ازدواج فراهم نیست، باید در جامعه اسلامی که روح تعاون در درون آن است، افراد باید به یکدیگر کمک کنند. اهمّیت این مسئله به قدری است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

أفضل الشفاعات أن تشفع بین اثنین فی نکاح حتّی یجمع اللّه بینهما.

بهترین شفاعت و خیرخواهی، آن است که میان دو نفر برای امر ازدواج میانجیگری کنی، تا این امر خیر صورت بگیرد.

امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:

ثلاثة یستظلّون بظلّ عرش اللّه یوم القیامة یوم لا ظلّ الاّ ظلّه، رجل زوّج أخاه المسلم، أو أخدمه، أو کتم له سرّاً. (220)

سه طایفه اند که در روز قیامت، در سایه عرش خدا قرار دارند، روزی که سایه ای جز او نیست: کسی که وسائل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، کسی که هنگام نیاز به خدمت، خدمت کننده ای برای او فراهم کند، و کسی که اَسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد.

از این احادیث شریف، می توان استفاده کرد که درست است که یکی از حقوق فرزند بر پدر، انتخاب همسر شایسته برای فرزند است؛ امّا اگر پدر توانایی این کار را ندارد، برادران دینی و مسلمان، باید او را در این امر مهم، یاری دهند.

در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده که هر کسی در امر ازدواج، قدم بردارد، برای هر قدم او ثواب زیادی در نظر گرفته می شود:

کان له بکلّ خطوة خطاها، أو بکلّ کلمة تکلّم بها فی ذلک، عمل سنة قیام لیلها و صیام نهارها.(221)

برای هر قدم او و هر کلمه ای که بگوید، ثواب یک سال عبادت که روزها روزه بگیرد و شبها را به شب زنده داری بگذراند، در نامه عمل او نوشته می شود.

اسلام در مورد ازدواجِ فرزندان، مسئولیت سنگینی بر دوش پدران گذارده، و پدرانی که توانایی این امر حیاتی را داشته باشند، ولی سهل انگار یا بی تفاوت باشند، شریک جرمِ انحراف فرزندانشان شمرده می شوند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

من أدرک له ولد و عنده ما یزوّجه فلم یزوّجه فأحدث فالاثم بینهما. (222)

کسی که فرزندش به حدّ رشد برسد و امکانات تزویج او را داشته باشد و اقدام نکند، و در نتیجه فرزند او مرتکب گناه می شود، این گناه برای هر دو نوشته می شود.

در اینجا این نکته اخلاقی و اجتماعی را یاد آور می شویم که مسلمانان، هزینه ازدواج را سَبُک و آسان بگیرند، تا مانع دشواری بر سر راه ازدواج پیدا نشود، و اگر کسی توانایی این هزینه جزئی را هم ندارد، وظیفه اخلاقی همه کسانی که توانایی امر ازدواج او را دارند، این است که او را یاری دهند.

پى‏نوشت‏ها -


(1) - سوره اسراء(17)، آیه 23.
(2) - سوره عنکبوت(29)، آیه 8.
(3) - بحارالأنوار، ج 71، ص 81.
(4) - همان، ص 65.
(5) - سوره شعراء(26)، آیه 88 - 89.
(6) - البته منظور ما آن است که والدین، فرزندان خود را از محیط خانواده دور نگه دارند و مراقب تعلیم و تربیت آنها نباشند، و گر نه سپردن فرزندان به کودکستان، در صورتی که منافاتی با نظارت و تربیت پدر و مادر نداشته باشد، اشکالی ندارد.
(7) - احترام به پدر و مادر، زمانی از قداست برخودار است که بر پایه اسلام و به نیت رضای الهی انجام گیرد، نه اینکه خدای ناکرده طمع مال دنیا و محروم نماندن از ارث به والدین احترام و احساسات ظاهری نشان دهد.
(8) - سوره بقره (2)، آیه 83.
(9) - تفسیر فخر رازی، ج 1، ص 100.
(10) - سوره نساء (4)، آیه 36.
(11) - سوره انعام (6)، آیه 151.
(12) - سوره اسراء (17)، آیه 23.
(13) - سوره لقمان (31)، آیه 15.
(14) - سوره عنکبوت (29)، آیه 8.
(15) - سوره عنکبوت (29)، آیه 8.
(16) - مجمع البیان، ج 8، ص 430 (ذیل آیه 7 سوره عنکبوت).
(17) - نهج البلاغه (شیخ محمد عبده)، حکمت 165.
(18) - سوره توبه(9)، آیه 23.
(19) - سوره لقمان(31)، آیه 15.
(20) - سوره لقمان (31)، آیه 14.
(21) - روائع البیان، ج2، ص261.
(22) - سوره نمل(27)، آیه19.
(23) - سوره احقاف(46)، آیه15.
(24) - سوره مریم(19)، آیه 32.
(25) - سوره مریم(19)، آیه14.
(26) - سوره مائده(5)، آیه110.
(27) - سوره بقره(2)، آیه 180.
(28) - سوره بقره(2)، آیه215.
(29) - سوره اسراء (17)، آیه 23.
(30) - جامع السعادات، ج 2، ص 258.
(31) - سوره اسراء (17)، آیه 24.
(32) - فی ظلال القرآن، ج 5، ص 371.
(33) - سوره اسراء (17)، آیه 24.
(34) - سوره ابراهیم(14)، آیه 41.
(35) - سوره نوح (71)، آیه 28.
(36) - سوره الرحمن (55)، آیه 59.
(37) - کشکول، شیخ بهایی، ج 3، ص 353.
(38) - سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 685.
(39) - سوره اسراء(17)، آیه 23.
(40) - سوره نساء (4)، آیه 36.
(41) - سوره انعام (6)، آیه 151.
(42) - سوره بقره (2)، آیه 83.
(43) - مجمع البیان، ج 6، ص 409.
(44) - منتهی الآمال، ج 1، ص 142.
(45) - اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)؛ و به همین مضمون ر. ک: حدیث بیستم همان باب.
(46) - نهج الفصاحه، ح 1086.
(47) - اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)، ص 16.
(48) - همان.
(49) - نهج الفصاحه، ح 1565.
(50) - پند تاریخ، ص 69.
(51) - تتمّة المنتهی، ص 75.
(52) - تفسیر صافی، ج 3، ص 186 (ذیل آیه 24 سوره اسراء).
(53) - امالی المفید، ح 7، ص 287 (مجلس 34).
(54) - منتهی الآمال، ج 2، ص 324.
(55) - اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)، ص 162.
(56) - منتهی الآمال، ج 2، ص 6.
(57) - پند تاریخ، ص 88.
(58) - بحارالأنوار، ج 71، ص 71.
(59) - بحارالأنوار، ج 71، ص 82.
(60) - سوره مریم (19)، آیه 32.
(61) - بیستم جمادی الثانی، روز ولادت فاطمه زهرا علیهاالسلام .
(62) - وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 94، ح 1.
(63) - همان.
(64) - جامع السعادات، ج 2، ص 261.
(65) - سوره لقمان (31)، آیه 14.
(66) - سوره بقره (2)، آیه 233.
(67) - سوره بقره (2)، آیه 233.
(68) - سوره بقره(2)، آیه 233.
(69) - سوره بقره(2)، آیه 233.
(70) - سوره بقره (2)، آیه 233.
(71) - تفسیر نمونه، ج 2، ص 132.
(72) - وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 67، ح 1.
(73) - سوره احقاف (46)، آیه 15.
(74) - فی ظلال القرآن، سید قطب، ج 7، ص 415.
(75) - وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 94، ح 3.
(76) - مستدرک الوسائل، أبواب أحکام الأولاد، باب 70، حدیث فوق را مرحوم طبرسی نیز در تفسیر خود، مجمع البیان آورده است.
(77) - اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)، ح 10.
(78) - سوره اسراء (17)، آیه 23.
(79) - بحارالأنوار، ج 71، ص 42.
(80) - جامع السعادات، ج 2، ص 260.
(81) - بحارالأنوار، ج 71، ص 82.
(82) - کشف الأسرار و عدّة الأبرار، ج 5، ص 542.
(83) - اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)، ص 162.
(84) - منتهی الآمال، ج 1، ص 12.
(85) - مقاتل الطالبین، ابوالفرج الاصفهانی، ص 185.
(86) - اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة باب مولد امیرالمؤمنین؛ سفینة البحار، ج 2، ماده فطم؛ وفاء الوفاء سمهودی، وی نقل می کند که رسول گرامی بر سر قبر فاطمه نشسته، فرمود: «رحمک اللّه یا امّی بعد امّی» خدا رحمت کند تو را ای مادر بعد از مادرم».
(87) - تاریخ مدینه منوّره، ابن شبّه، ج 1، ص 124.
(88) - بحارالأنوار، ج 43، ص 10.
(89) - همان، ص 2، ح 1.
(90) - سفینة البحار، ج 2، ص 374، (ماده فطم).
(91) - بحارالأنوار، ج 43، ص 22.
(92) - سوره احزاب(33)، آیه 32.
(93) - سوره آل عمران(3)، آیه 61.
(94) - سوره شوری(42)، آیه 23.
(95) - سوره دهر(76)، آیه 7 - 8.
(96) - فؤاد کرمانی.
(97) - سوره لقمان (31)، آیه 15.
(98) - نهج البلاغه، حکمت 165.
(99) - سوره شوری (42)، آیه 52.
(100) - اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)، ص 162؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 53.
(101) - بحارالأنوار، ج 71، ص 56.
(102) - همان.
(103) - همان.
(104) - وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 93، ح 1.
(105) - کیفر کردار، ج 1، ص 214.
(106) - تحف العقول، ص 44؛ کشف الغُمّه، ص 243؛ بحارالأنوار، ج 72، ص 80.
(107) - بحارالأنوار، ج 74، ص 45.
(108) - نهج الفصاحه، ح 1086.
(109) - غررالحکم و دررالکلم.
(110) - میزان الحکمة، باب الاحسان الی الوالدین؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 81.
(111) - بحارالأنوار، ج 74، ص 84.
(112) - أنوار النعمانیه، ج 3، ص 85 (نور فی عقوق الوالدین و قطع رحم).
(113) - بحارالأنوار، ج 74، ص 84.
(114) - همان، ج 71، ص 80.
(115) - همان.
(116) - همان، ص81.
(117) - همان، ج 71، ص 85.
(118) - همان، ج 71، ص 56؛ اصول کافی، ج 2، ص 162.
(119) - بحارالأنوار، ج 71، ص 65.
(120) - همان.
(121) - همان.
(122) - همان، ص 77.
(123) - همان، ص 80.
(124) - همان.
(125) - همان، ص 81.
(126) - همان، ص 84.
(127) - همان، ص 85.
(128) - همان.
(129) - همان، ص 86.
(130) - تحف العقول، ص 295 (حکم و مواعظ أبی جعفر محمد بن علی علیهماالسلام ).
(131) - اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)، ص 158.
(132) - الخصال، شیخ صدوق.
(133) - سوره نحل(16)، آیه 97.
(134) - سوره بقره(2)، آیه 82.
(135) - سوره مریم (19)، آیه 63.
(136) - سوره احقاف(46)، آیه 13 - 14.
(137) - سوره توبه (9)، آیه 111.
(138) - کشف الاسرار وعدة الابرار، ج 5، ص 542.
(139) - نهج الفصاحه، ح 623 .
(140) - سوره ابراهیم(14)، آیه 41.
(141) - سوره ابراهیم (14)، آیه 41.
(142) - سفینة البحار، ج2، ص686.
(143) - اصول کافی، ج2 (باب البرّ بالوالدین)، ص163.
(144) - وسائل الشیعة، کتاب الطهارة، أبواب الدفن، باب 54، ح 5 .
(145) - روضة الواعظین، ج 1، ص 128.
(146) - معانی الأخبار، ص 118.
(147) - احقاق الحق، ج 7، ص 152.
(148) - عقوق: عصاه و ترک الشفقة علیه و الاحسان الیه و استخف به (المنجد، مادّه عق).عقق: فی الحدیث «أدنی العقوق اُفّ»، یقال: عقّ الولد أباه یعقّه عقوقا، من باب قعد: اِذا آذاه و عصاه و ترک الاحسان الیه و هو البرّ به و أصله من العقّ و هو الشّقُّ و القلع (مجمع البحرین، مادّه عقق).
(149) - زبدة البیان.
(150) - امالی المفید، ج 1 (مجلس بیست و هشتم)، ص237.
(151) - مستدرک الوسائل، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 75، ح 19.
(152) - اصول کافی، ج2، ص 278.
(153) - علل الشرایع.
(154) - همان .
(155) - معانی الأخبار، ص 118 (معنی عقوق الوالدین).
(156) - کنیه امام حسن مجتبی علیه السلام .
(157) - مستدرک الوسائل، ج 15، ص 193 (ابواب أحکام الأولاد باب 75،، ح 18).
(158) - تفسیر کشاف، جار الله محمود بن عمر الزمخشری، ج 2، ص 658 (ذیل آیه 21 سوره اسراء).
(159) - مستدرک الوسائل، ج15، ص 196 (أبواب أحکام الأولاد، باب 75، ح 34)؛ تفسیر کشاف، ج 2، ص 660.
(160) - همان، ص 196.
(161) - مکارم الأخلاق، فی فضل الأولاد، ص 220.
(162) - مستدرک الوسائل، کتاب النکاح، أحکام الأولاد، باب 75، ص 196، ح 35.
(163) - همان، ص 195.
(164) - الوافی، ج 1، (باب اصناف عقوبات الذنوب و تفسیرها)، ص 173.
(165) - مجمع البیان، ج 5 - 6، ص 409.
(166) - سوره جن(72)، آیه 23.
(167) - سوره نساء (4)، آیه 140.
(168) - سوره نساء(4)، آیه 145.
(169) - سوره اعراف(7)، آیه 18.
(170) - سوره جاثیه (45)، آیه 34.
(171) - سوره مدّثر (74)، آیه 41 - 42.
(172) - سوره ابراهیم(14)، آیه 28 - 29.
(173) - سوره همزه (104)، آیه 1 - 4.
(174) - کنزالدقائق، المیرزا محمّد المشهدی، ج 5، ص 498 (ذیل آیه 21 سوره اسراء)؛ الخصال، باب الثلاثة، ص 195، (ح 270).
(175) - مراد، سلطان عادل است، نه ظالم مستکبر.
(176) - میزان الحکمة، ج 10، ص 712.
(177) - همان.
(178) - مستدرک الوسائل، أبواب أحکام الأولاد، باب 75، ح 29.
(179) - سفینة البحار.
(180) - عدة الداعی.
(181) - وفیات الأعیان، ج 4، ص 225.
(182) - مجموعه ورّام، ص 12.
(183) - نهج البلاغه، حکمت 391.
(184) - درباره این موضوع، در بحثهای گذشته مطالبی را برای خوانندگان عزیز آوردیم.
(185) - مستدرک الوسائل، ج 15، ص 128 (أبواب أحکام الأولاد، ح 8).
(186) - المحجة البیضاء، ج 3 (کتاب آداب الصحبة و المعاشرة)، ص 442؛ فروع کافی، ج 6، باب حق الأولاد، ص 48.
(187) - المحجة البیضاء، ج 3، ص 443.
(188) - مستدرک الوسائل، ج 15، ص 166 (أبواب أحکام الأولاد، باب 60، ح 3).
(189) - فروع کافی، ج 6، ص 18.
(190) - بحارالأنوار، ج 23، ص 122.
(191) - انوار نعمانیه، ج 3.
(192) - فروع کافی، ج 6 (باب الأسماء و الکنی)، ص 21.
(193) - همان، ح 6.
(194) - قرب الأسناد، ص 45.
(195) - فروع کافی، ج 6 (فی الأسماء و الکنی)، ص 22.
(196) - عدّة الداعی، ابن فهدالحلّی.
(197) - تحف العقول، ص 263.
(198) - فروع کافی، ج 6، باب تأدیب الولد، ح 5، ص 50.
(199) - نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 31.
(200) - مستدرک الوسائل، ج 15، ص 166 (أبواب أحکام الأولاد، باب 60، ح 4).
(201) - همان، ج 4، ص 231 (أبواب قرائة القرآن، باب 1، ح 1).
(202) - مستدرک الوسائل، ج 4، ص 247 (أبواب قرائة القرآن، باب 6).
(203) - نهج البلاغه، نامه 47.
(204) - کنزالعمال، ج 16، ص 417.
(205) - مستدرک الوسائل، ج 4، ص 325؛ الأمالی، شیخ طوسی، ج 2، ص 290.
(206) - مستدرک الوسائل، ج 4، ص 247.
(207) - سوره اسراء (17)، آیه 9.
(208) - وسائل الشیعة، ابواب قرائة القرآن، باب 1، ح 8.
(209) - همان، ح 6.
(210) - همان، ح 10.
(211) - همان، ح 4.
(212) - نهج البلاغه، خطبه 110.
(213) - اصول کافی، کتاب فضل القرآن، ح 4.
(214) - مکارم الأخلاق، فی أحکام الأولاد.
(215) - وسائل الشیعة، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 1، ح 6.
(216) - همان، ح 11.
(217) - سوره نور (24)، آیه 32.
(218) - نورالثقلین، ج 3، ص 595.
(219) - وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب مقدمات النکاح، باب 11، ح 1.
(220) - همان، ح 3.
(221) - همان، ح 5.
(222) - مجمع البیان، ذیل آیه 32 سوره نور.

................................

زین العابدین احمدی، حسنعلی احمدی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۲۱
یعقوب ایزدپناه

پدر و مادر

نظرات  (۱)

۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۴ بنای محبوب ( پایگاه نکته های طلایی برای همسران )
سلام . وبلاگ خوبی دارید . کاش این مطلب مهم رو در چند پست قرار میدادید تا مطالعه آن دشوار نباشد .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی